ماه نو

داستان دنباله دار

ماه نو

داستان دنباله دار

دوستی دات کام (6)

سلام سلام
من سریع برگشتم با یه پست مفصل! البته دیگه الان آماده ندارم و قول نمیدم خیلی زود بیام.

پ.ن بعضی نامه ها درست ویرایش نمیشن :| شما خودتونو ناراحت نکنین. اگه قرمز آبی نیستن یا راست به چپ نیستن یافونتشون ریز و درشت شده عذرخواهی منو بپذیرین. من سعی خودمو می کنم ولی بعضی وقتا درست نمیشه. نمی دونم چرا.

Neda Sharafi to Alireza Maham

مبارکه....
دکی سرمو گول مالید. دوتا دندون عقلمو کشید. طرف چپ صورتم بااااد کرده...
نخیر نمیام. اولا که مامانم اجازه نمیده راه به این دوری بعدم این دکترا خیرشون به ما نمیرسه. این دندونپزشکمون که دندونای نازینمو کشید و الان نمیتونم دهنمو باز کنم.... تو هم لابد با قرص و‌دوا یه بلایی سرم میاری.... تو نه اون خانم دکتره گفتی اهل مطالعه ست میاد رو من آزمایش میکنه....
مسکن خوردم دردم کم نشده ولی همش خواااابم....

Alireza Maham to Neda sharafi
مرسی!
ببینم تو واقعا اینقدر نسبت به من بدبین و بی اعتمادی؟! هرچی می خوام خودمو قانع کنم همش شوخیه نمیشه. بس که هی تکرار می کنی که من می خوام یه بلایی سرت بیارم!
مشکلت چیه؟ دارم کم کم به خودم شک می کنم!

فکت در چه حاله؟ هنوز درد داری؟ اون کافی شاپ که اون شب رفتیم چیپس پنیر خوردیم یه سوپ جوی خوشمزه هم داره مخصوص آدمای بی دندون :دی بریم؟



Neda Sharafi to Alireza Maham


من مشکلی با تو ندارم فقط نمیتونم به دکترا متلک نگم. یه مریضی روانیه درمانم نمیشه :دی
من الان دو روزه که غیر از مایعات هیچی نخوردم. گشنمه. دندونم درد میکنه و خوابم میاد. اعصاب

معصاب تعطیل. اگه قصد خودکشی داری بیا بریم.



Alireza Maham to Neda sharafi



جداً رقت انگیز شده بودی! نازی نازی! آخی...

دارم با نیما چت می کنم. میگه اگه متاهل نشی نصف عمرت بر فناست. میگم تو هنوز داغی حالیت نشده! میگه بی ناموس به خواهر من نظر داری؟!

نازنین تلفن زده که داری عمرتو تو این داروخونت تلف می کنی. چرا به مامان فکر نمی کنی؟ چرا زن نمی گیری؟ چقدر بی فکر و بی توجهی!
میگم به نظرت من با همین مختصر وقت آزادم به مامان توجه کنم پسر بهتری نیستم؟
میگه تو از اولشم به ندا فکر می کردی. می شناسمت!

به نظرت چی گفتم که اینجوری استنباط شده؟!!!



Neda Sharafi to Alireza Maham


احتمالا چون من یک خانم بسیار قدبلند و باریک و خوش اخلاق هستم که ۳۲ تادندون پر نشده داره و یه عالمه درس خونده در حد دکترا....
دیگه چی؟ هان خیلی هم پولدار و خوشگل و تو دل برو هم هستم تازه.... اخلاقمم که دیدی عسلللل
:دی ملت خوشحالنا....
زنگ زدم نیما پوستشو کندم. گفتم خجالت نمیکشی مادر و خواهرتو ول کردی به امون خدا سال تا سال سراغ نمیگیری؟ بعد برای اینکه خواهرشوهر خوبی باشم گفتم خانواده زنت چجوری دختر بدن بهت وقتی به این راحتی ما رو فراموش کردی؟
نتیجتا فردا دارن با نومزدشون میان اینجا.




Alireza Maham to Neda sharafi


عسل جان کجایی؟ زن نیما قورتت داده؟ چرا جواب اس ام اس نمیدی؟
نیما هم که هرچی میگم یه قرار بذار ببینمت. میگه نفهم من دیگه متاهلم دور رفیق بازی رو خط کشیدم!
نمردیم و معنی رفیق بازی رو هم فهمیدیم!

دلم برای جفتتون تنگ شده. به نظرت سر ترانه خانمو بکنم زیر آب؟ :پی




Neda Sharafi to Alireza Maham



نه عروسمون طفلک خیلی ماهه داداشم خیلی ننره. الان با ترانه برنامه داریم پرتش کنیم بیرون نفس بکشیم لابد میاد پیش تو...
بعدم من یه غلطی کردم گفتم به من رسیدگی نمیکنه حالا اومده دو روزه عین کنهههه چسبیده به من....
اصن برو داروخونه تو نشونش بده.... منم میام.... شیرینی هم بعدا میارم :-/





Alireza Maham to Neda sharafi



باشه حرفمو پس گرفتم. عروستون خوبه. فقططط به خاطر شیرینی خوشمزه ات! تو می دونستی من عاشق ناپلئونیم؟ نیما گفت می خواسته کیک بخره تو مجبورش کردی ناپلئونی بگیره.
یه دونه دادم خانم دکتر بقیه رو تا صبح خوردم :دی
تو که اینقدر نظرات عالی درباره ی دکور داشتی چرا از اول نیومدی کمکم؟
فکر می کردم تو و نیما رو ببینم حالم خوب میشه. ولی الان مثل شیر گرسنه عصبانیم. چرا نمیشه بیشتر همدیگه رو ببینیم؟ اصلا این نیما واسه چی پاشد رفت جنوب؟ اصلا چرا بزرگ شدیم؟

پ.ن یادته یه بار وقتی خواب بودی برات چتری چیدیم؟ کار نیما نبود من بودم. هنوزم فکر می کنم چتری بهت میاد.



Neda Sharafi to Alireza Maham


آخه کیکای بیرون بدمزه ن.... تو هم که خدا رو شکر اهل حفظ سلامتی و رژیم و اینا نیستی گفتم لااقل بهت خوش بگذره....
در ضمن هر وقت میومدی اینجا بعدش ظرف ناپلئونی همیشه خالی بود
منم که خوب تلافی کردم. بلایی به سر کتابای مدرسه جفتتون آوردم که تا آخر سال تحصیلی گمونم هربار فحشم میدادین....
گمونم تمام استعداد نقاشیم اون روز مصرف شد....
در ضمن دکی جان این خانم دکترتون چجور مسئول فنیه که بجای نوروبیان به من دگزا داده؟ اومدم خونه نگاه کردم دیدم دگزاست. نکنه قراره دوباره کک خال خالیم کنه؟




Alireza Maham to Neda sharafi



هی... کتابا خیلی مضحک بودن: ))) برای تمام نقاشیات ریش و سبیل کشیدم. کلی هم بهم خوش گذشت: )))
خانم دکتر رو شستم آویزونش کردم! چطور همچین اشتباهی کرده؟
ولی دستش درد نکنه. به بهانه ی اشتباه دارویی امدم در خونتون :) دوباره اتاق نیما و شوخیای بچگی و.... خوش گذشت.
به نظرت چه مرضی گرفتم این روزا؟

نیما هم که رفت. جای عروس خانم پیشتون سبز و خرم




Neda Sharafi to Alireza Maham


مرض دپ بودگی پس از داروخانه داری....
من حالم بده باید برم دندونمو عصب کشی کنم





Alireza Maham to Neda sharafi


مامان دوباره یه دختر پیدا کرده و قرار خواستگاری گذاشته. اققق




Neda Sharafi to Alireza Maham



خوچچچ بحالت.... این یکیو من میدونم کیه.... البته منکه نمیگم نیما به مامانت معرفی کرده.... اصلا هم نمیگم دختره قبلا همکلاسیم بوده :دی
و اینم نمیگم همیشه از بچگیش آرزوش بوده شوهرش دکتر باشه و خیلی باید زحمت بکشی بگه نه.... :دی
حالا ما که بخیل نیستیم شایدم خوشت اومد یه عروسی افتادیم :دی




Alireza Maham to Neda sharafi



ندا آزار داری؟! چقدرم زشت بود! خدا رو شکر مامان نپسندید به خیر گذشت.
جهت تنبیهت واسه نیما آف گذاشتم می خوام برم خواستگاری خواهرت.
اونم نوشته تو غلط می کنی بی شرف بی وجدان!
گفتم حالا غلط یا درست صرفا اطلاع دادم.
مامان دیگه اینقدر آرزو به دل مونده که حرفی نداره. نازنینم تنها دلخوریش این بود تو که از اولم همینو می خواستی چرا تا حالا ادا در میاوردی؟!

ایـــــــــنه نداخانوم! بگرد تا بگردیم!




Neda Sharafi to Alireza Maham


علیرضا خیلی بامزه ای....




Alireza Maham to Neda sharafi


بامزه یا بی مزه امشب دارم میام خواستگاری. گل چی دوست داری بگیرم؟




Neda Sharafi to Alireza Maham



الاغ واقعا داری میای خواستگاری؟ سرلجبازی؟
مگه من گفتم برن اونجا خواستگاری؟ تازه اطلاعات بهت دادم کهههه....
خیله خب میگردیم! ببینم میتونی همپای من بگردی یا نه....



Alireza Maham to Neda sharafi


جفتک ننداز که در خونتونیم! نگفتی گل چی دوست داری به سلیقه ی خودم خرید کردم.



Neda Sharafi to Alireza Maham


این همون کراوات نازیه که سر خواستگاری اول میگفتی؟ بعد یادتم هست میگفتی خوشبحالم میتونم رو پای خواستگارم چایی بریزم؟ بعد یادت هست گفتم آبم با دکترا تو یه جوب نمیره؟ بعد کت و شلوارت نوئه؟



Alireza Maham to Neda sharafi


این دیوونه بازیا چیه بچه؟ یادت هست که می گفتی خواستگاری می تونه خیلی فان باشه؟
کت شلوارم فدای سرت. نو نیست: دی



Neda Sharafi to Alireza Maham


آره فان بود کلی به اون قیافه چایی سوخته ت خندیدم :))))

پرنده بهشتیا رو واست گردنبند میکنم میفرستم. زرافه نفهم



Alireza Maham to Neda sharafi


یادم بود یه چیزی راجع به پرنده بهشتی گفتی، یادم رفته بود چی بود: ))) بهتر! این به جای کت شلوار نازنینم و پای نیم سوزم: پی
اگه دختر خوبی باشی دفعه ی بعدی ارکیده میارم



Neda Sharafi to Alireza Maham


خودت گفتی نه لازم نیست حرفامونو بزنیماااا.... الان من جواب مثبت میدم و همچین خوب چند وقت سرکاری ....
با اجازه بزرگتراااا



Alireza Maham to Neda sharafi


ندااااااااا!!!!!!!!!!

کلی حرف آماده کرده بودم که تحویل مامان اینا بدم که بفرما. من اصلا شانس ندارم. چند وقت کاری به کارم نداشته باشین که زیر قرضام کمر صاف کنم و این حرفا....

بعد برداشتی گفتی قبوله؟!!! دختر من از کجا بیارم واسه تو جواهر بخرم؟ تازه این قلم اولیشه!
نازنین یه لباس دیده به چه قیمت از صبح سه پیچ کرده بیا برای ندا بخر! رفته لباس رو نسیه برداشته برده خونه مامان که بنده برم پولشو بدم.
می دونی تو چه هچلی افتادم دختر؟!!! پاندای نفهم!



Neda Sharafi to Alireza Maham



آخی نازی برنامه هات بهم ریخت؟
اوکی نازنینو‌ راضی میکنم میگم من چیزی که کس دیگه برام انتخاب کنه نمیپوشم.
واسه جواهراتم کلی وقت هست بپیچونی....
دفعه دیگه برو با همقد خودت شوخی کن زرافه....
مثل اینکه یادت نبود من حتی بچگیامم دخترکوچولوی معصومی نبودم. تنهایی هم حریف تو و نیما بودم هم نوید.



Alireza Maham to Neda sharafi
آره بهم ریخت. هنگ کردم اساسی! الانم که بابات گیر داده باید عقد کنین. این که دیگه بازی تو نیست. بگو چه خاکی تو سرم بریزم؟ خنگ خدا با دست خالی که نمی تونم زن بگیرم!!!
پا پس کشیدنم هم که مسخره است اونم بعد از اون جنگ تلفنی اساسی با نیما! حالا خوبه بالاخره آشتی کرد. و الا سر یه لج و لجبازی مسخره دو تا رفیق رو از دست می دادم!
وقتش نشده بگی من از این دکتر دراز بدم میاد عمرا زنش نمیشم؟

دوستی دات کام (5)

سلام سلام سلامممم
آمار میگه این قصه رو دوست داشتین که سر زدین. اما از هرکی می پرسم میگه سبک چرندیه  ولی من روحیه مو از دست نمیدم و با پشتکار می نویسم  به اندازه ی همین پست مطلب نوشته شده دارم اما رضا داره جیغ می زنه و فرصت قرمز آبی کردن و امضا زدن ندارم.
برم بچه رو بخوابونم. شبتون بخیر 

Neda Sharafi to Alireza Maham
ردش کردم رفت. 
ما ماه آینده موعد حساب کتابمونه.... بهش فک نمیکنم اصنننن
چرا نشه؟ نیما هم که حاضره جونشو بده واسه ت (ایشششش)

Alireza Maham to Neda sharafi

آره بابا بی خیال... نامزد می خوایم چکار؟ به شدت دارم سعی می کنم مامان رو قانع کنم که داروخونه زدن فعلاً واجب تره. یه نمه کوتاه اومده. به شرطی که فردا نازنین دوباره هرچی رشتم پنبه نکنه!
جهت اطلاعتون نیماجونت نه جونشو برای من میده نه پولشو! گفت می خوام داماد شم خرج دارم. ظاهراً پدرزن سنگ بزرگی پیش پاش گذاشته. علاوه بر این که با خانواده باید بیاد یه مهریه ی کلونم باید طی کنه. چه می دونم. عاشقی این حرفا رم داره دیگه. قربون خودمون که هفت دولت آزادیم! بگو داروخونه رو چه کنم؟ من پول می خواممممم

Neda Sharafi to Alireza Maham
آره بابا مجردی رو‌عشقستتت..... 
دیگه نمیخوام بخونم واسه فوق.... خیلی باید درس بخونم. خشته میشم‌.
ای نیمای.... صد بار بهش گفتم تا من به مامان نگفتم کاری نکن.... منم بودم دختر به یکی که معلوم نیست از کجا اومده و پدر مادرش کجان نمیدادم.... مهریه رو هم میذاشتم قیمت خون بابام.... این کارا کار خانوماست.... اینهمه وقت صبر کردی چار روز دیگه م روش....
به مامان گفتم نیما یکیو‌انتخاب کرده ولی جزییاتشو نگفتم.
با هم دوره ایات شریک نمیتونین بشین؟


Neda Sharafi to Alireza Maham

احیانا موقع انبار گردانی تو هم رفتی تو کارتونا که یه هفته ست ازت خبری نیست؟
فکر کردم نیما بهت بگه مامان قبول کرده بریم خواستگاری بیای لااقل یه داد و هواری بکنی....
خلاصه اینکه ما داریم میریم جنوب. مرخصی هم دارم این هوا. دلتم بسوزهههه....

پ.ن الان یه لحظه فکر کردم چه خنده دار میشه تو زودتر از ما اونجا باشی



Alireza Maham to Neda sharafi

از آفتاب گرم جنوب لذت ببر! خیالت تخت. من دو دستی داروخونه رو چسبیدم و جایی نمیرم. ته یکی از کارتونا گم شدم. دکترعزیزی رئیس داروخونه تشریف بردن اروپا و بنده کمترین دو شیفت مشغول کارم. برای من تنبل مصیبته! 
رفتم دنبال وام برای داروخونه ولی جور نشد. همدوره ایامم... نه... یکی دو تاشون مایه دار بودن تا حالا داروخونه زدن، بقیه هم رفتن شهر خودشون کاری به من ندارن.... ولی صبر کن یه دختر بود... اسمش چی بود خدای من... کاش پیداش کنم. وضع شوهرش خوبه. شاید بدش نیاد شریک بشه. دعا کن جور بشه.


Neda Sharafi to Alireza Maham
حالت خوبه؟ دختره بره به شوهرش بگه بیا با این پسره رفیقم شریک شو اونم میگه باشه؟ ما که بخیل نیستیم البته...
اینجا هوا گمونم شصت درجه ست. کدوم خری اول تیر پا میشه بیاد تو این جهنم؟
عروسمون یکی لنگه داداشمونه. مهندسه و عاشق کارشه و اینا.... تقریبا بیست و پنج سانتیمتر هم از من بلند تره. بعد میگن خواهرشوهر ترسناکه.... خدایا چی میشد یه چند سانت دیگه هم به من میدادی میشدم صد و شصت لااقل...
مامانش میگه مهریه هشتصد سکه چون نمیدونم کیشون مهریه ش اینقدره.... مامانم هیچی نگفت ولی زیادم حال نکرده....
نمیفهمم مهریه به بقیه چه مربوطه؟ پسره باید یه چی بده به دختره... خودشون باید توافق کنن دیگه.... اه اه....


Alireza Maham to Neda sharafi

خودمم می دونم پیشنهاد چرتیه ولی تیری تو تاریکی. دختره هنوز داروخونه نداره ولی تو دوره ی تحصیل از اون بیش فعالا بود و همیشه هم داشت درباره ی داروخونه ی آینده اش خیالپردازی می کرد. کلی زحمت کشیدم اسمش یادم اومد. حالا باید بگردم آدرسی شماره تلفنی چیزی ازش پیدا کنم. حتی شاید خودم ازش ایمیلی داشته باشم. نمی دونم. یا شوهرش غیرتی میشه یا این قانعش می کنه که می خواد پیشرفت کنه!
به نیما بگو دفعه ی بعد تو هوای بهتری عاشق بشه! ولی گمونم مشکل همون آفتابه که خورده به کله اش و دل و دینشو به باد داده! والا!
هی کوووچولو! تو واقعاً قدت صدوشصت نیست؟!!! 
مهریه رو هم دادن هم گرفتن! کاش پدر و مادرا یه کم دو دو تا چارتا می کردن و اینقدر عددا رو بی پروا نمی پروندن :(



Neda Sharafi to Alireza Maham
خب اسم شوهرشو‌ نیار.... بگو بیا شریک بشیم شبانه روزی بزنیم منم شبا میمونم :)))))
نیما غلط کرده دوباره عاشق بشه. دختر خوبیه ترانه.... دوسش دارم.... فقط با آب و هوای اینجا کنار نمیام اصلاااا....تو خونه ها با اسپلیت مثل قطب شماله که باید ژاکت بپوشم بیرون مثل استوا میمونه....
هرکی بخنده زرافه ست.... دیگه هم اینو نگو چون بدم میاد.... شوخی هم ندارم.
فعلا با قدری بحث و اندکی دلخوری و مقادیر زیادی دعا و صلوات که یه جور خوبیی بشه از طرف بنده... شد پونصد تا.... حساب کردم با حقوق فعلی نیما به شرطی که خرج مسکن و خورد و خوراکش رو یکی دیگه بده باید چند سالی هی سکه بخره و بده تا تموم شه....
من طلاق بگیرم ترجیح میدم دیگه یارو رو نبینم واثری ازش نباشه نه اینکه دم به دقیقه به بهانه مهریه بیاد.... والا


Alireza Maham to Neda sharafi

هورا هورا هوراااااااااااااااااااااا!!!! قبول کرد!!!!!! هوراااااااااااااا
کلی خوشوقت شد! منم فوری یادش امد. گفت اگه شوهرش قبول نکنه مهرشو میذاره اجرا با پول اون شریک میشه :دی مهریه همیشه هم بد نیست. وقتی به نفع من باشه البته :پی 
ولیییی اصلاً لازم نشد تهدید بکنه! شوهره عاشق تر از این حرفا بود. یه قرار سه نفره تو کافی شاپ گذاشتیم. نصف سرمایه رو میذاره. قرار شد یه وامم برام جور کنه و.... پیش بسوی داروخونه ی شخصی :دیییی
نمی خوای برگردی شهر؟ می خوام بهت سور بدم! امشب به کل خانواده شام دادم. هنوز تخلیه انرژی نشدم :)))))


Neda Sharafi to Alireza Maham
واقعا؟؟؟؟ تبریکککککک.... چقدر دلت پاکه.... ایشالا خیلی خوب پیش بره.... منم چون چند تا ایمیل بهت زدم باید ضد حساسیت مجانی بهم بدی :دییی
وای خدا جونمممم داریم برمیگردیم.... خداکنه عروسی رو شهر خودمون بگیرن....


Alireza Maham to Neda sharafi

مرسیییییییییییی!!!
ضد حساسیت؟!! بابا یه چیز درست درمون بخواه! ضدحساسیتم میذارم روش :)
خوش برمی گردی :) یه شوهر جنوبی پیدا نکردی؟ همچنین سیاااه گنده با جذبه؟ :)))
آقای غلامی شوهر همین خانم دکتر زنگ زده یه جا مغازه دیده برای داروخونه. باید برم ببینم. فکر کن کجا؟ کمربندی! ظاهرا با سرمایه ی ما توی شهر امکانش نبود. عیب نداره. رانندگی دوست دارم. خانم دکترم مشکل خودشو شوهرشه! 
بدجنس می شوییییم!


Neda Sharafi to Alireza Maham

این جیمیل موبایلم آپدیت شده چقدر با کلاس شده....
شوهر جنوبی گنده؟ عمرا.... از آقایون قدبلند خوشم نمیاد (بلا نسبت جنابعالی... ولی خب خوشم نمیاد دیگه) فک کن بخوام باهاش حرف بزنم باید چونه م رو به آسمون باشه....
کمربندی؟! شرمنده من تنهایی میترسم بیام اون طرفا.... اگر برادر خیر خواهی پیدا کردم میام ازت شامپو و صابون و مسواک میخرم.... یه خورده هم به این شوهر همکارت میخندم.
چقدر مطب امروز خلوته.... مردم دندوناشون خراب نمیشه یعنی؟ کاش برای عروسی نوید بگم دکی دندونامو جرم گیری کنه لبخندم قشنگ بشه.... فقط میترسم دندونای پرکردنیمم ببینه بگه بشین...



Alireza Maham to Neda sharafi

بابا باکلاس! من داشتم پولامو جمع می کردم برم تو خط آیفون خریدن که رسیدیم به داروخونه و بی خیالش شدم. فعلا با همین موبایل قدیمی طی می کنیم که حوصله ی ایمیل زدن باهاش ندارم. با همون لپ تاپ می زنم. 
این خانم دکتر و شوهرش کولاکن! یعنی نبینیشون از جیبت رفته :پی چک کشیدن دادن دست من که ما حوصله ی دکور و تزئینات نداریم. اگه برات مهمه خودت اقدام کن!!! 
حالا اونقدر پولی نیست ولی نتیجه ی یک ساعت بحث و عرق ریختن و توضیح دادن منه که دکور جذاب تاثیر بسزایی در بازاریابی داره!!! 
اینقدر حرفم عجیبه؟ چرا نمی فهمن آخه؟ می خواستن با دم دستی ترین وسایل مغازه رو بچینن. فکر کردم خانم دکتر از دکور کردن خوشش بیاد ولی ظاهراً تحقیقات دارویی براش جالب تره. نازنینم عاشق دکور کردنه ولی من سلیقه شو قبول ندارم. خیلی جینگول پینگوله. به تیپ من و خانم دکتر نمی خوره :دی
خیلی بیکار نیستی بیای کمک من یه دکور تر و تمیز درست و درمون ردیف کنیم؟ حق دکوراتوریت هم محفوظه. 
ضمناً این تن بمیره دندوناتو درست کن. بابا تو که خودت یه پا این کاره شدی! هرچی محلش ندی بدتر میشه ها! از ما گفتن...


Neda Sharafi to Alireza Maham
بهونه نیار یه آیفون دست دو‌تمیز اونقدرا هم گرون نیس.... پس فردا دیکشنری دارویی و اینا رو‌کجا میذاری؟ 
وا؟ پس شوهره چجوری پولدار شده وقتی حتی اینارم بلت نیس؟
من دکور مکور بلد نیستم ولی یه دوستی دارم اول کارشه و نرخش پایینه.... میخوای به اون بگم؟
خیله خوب توهممم.... هنوز که درد نگرفته




Alireza Maham to Neda sharafi

شاید... فعلاً برای داروخونه هیجان زده ام دلم نمی خواد برم دنبال موبایل.
شوهره؟ خدا باباشو بیامرزه که ملاک بوده!
دکوراتور نمی خوام... فقط می خواستم... هیچی بی خیال. یه کاریش می کنم. مرسی
درد نگرفته؟! دستت درد نکنه. درد بگیره که یعنی رسیده به عصب!! بنده خدا دکتر بغل گوشته! کافیه بشینی رو یونیت! چی بگم به تو!!
اینا رو ولش کن. هنوز رژیمی؟ بعد از سه هفته دو شیفت کار کردن امشب مرخصی دارم. دلم می خواد شام برم بیرون. تنها هم نمی خوام برم. مامان اینا هم نیستن. رفیق فابریکمم جنوبه. دلت برام نمی سوزه؟ ببین چقدر طفلکیم!!



Neda Sharafi to Alireza Maham
چون خیلی اصرار میکنی میام. چیپس پنیر هم میخوام.
میگم پسرا مردم هنوز اسمشونونگفتن شماره میدن بعد من غیر از ایمیل هیچ راه تماس دیگه ای با تو ندارم. وایبر؟ واتس اپ؟ کیک؟ ویچت؟ کاکائوتاک؟ تانگو؟ هیچی؟ موبایلت دیگه اینقدرا هم قدیمی نیس که حداقل یکی ازینا رو‌نخونه.... خودم دیدمممم



Alireza Maham to Neda sharafi

وای مردم از خنده! یارو فکر کرد ما دیوونه ایم :)))) خیلی خوش گذشت. خیلی ممنون! چیپس پنیرشم عالی بود. تا حالا چیپس پنیر به این خوشمزگی نخورده بودم.
بعد از این که رسوندمت یه سر رفتم خونه لباس عوض کنم برم داروخونه. (رو پیرهنم سس ریخته بود :پی) از آنجایی که خیلی بهم خوش گذشته بود خوب نبود پررو می شدم، دیدم اسمتو کنار شمارت ننوشتم. داشتم ادیتش می کردم که نازنین جان سر رسید و فوری داد و بیداد ندا کیههههه؟!!!! ندا خواهر نیما؟؟؟ هان؟ هان؟ همونه!
انگار دزد گرفته بود! منم گفتم نه این اون نیست. دوست جدیدمه. قصد ازدواجم باهاش ندارم :پی
مامان بیچاره که این چند وقت مدام داره غصه ی مجردی منو می خوره با یه قیافه ی زار میگه حالا اگه دختر خوبیه....
گفتم نه مامان جان من می خوام داروخونه بخرم فرصت ندارمممم. شب بخیر!


Neda Sharafi to Alireza Maham
به منم خوش گذشت. بعد از یکسال چیپس و پنیر خوردم.... آی چسبید.
من به نمایندگی از همسر آینده ت پیشنهاد میکنم یک عدد قفل روی گوشیت بذاری یکمی هم با آبجی خانمت جدی برخورد کن بگو دیگه بزرگ شدی دکتر این مملکتی ولتتت کنه. بعدا اگه دعوای عروس خواهرشوهری پیش اومد و زنت چیزی گفت نگی ندا نگفته ها....
تو موبایل من اسمت هست علیرضا. چون هیشکیییی جرات نداره دست بزنه بهش.
کشتی ما رو با این داروخونه ت..... یه ساعت رفتیم بیرون یه جمله درمیون میگی داروخونه م. بیخیال برو زن بگیر :دی
Alireza Maham to Neda sharafi
موبایل که قفل داره. کله ی مبارک رو کشید رو دست من ببینه چی دارم می نویسم! داشتم اسمتو وارد می کردم. بعدم خیلی بهم خوش گذشته بود عیشم خراب میشد بتوپم بهش. و الا میشستم پهنش می کردم به خاطر فضولیش! جداً دلم به حال شوهرش میسوزه. مرتب داره گوشیشو چک می کنه یه وقت دست از پا خطا نکنه! (آیکون سبزززز)
تو بانوی زیبای من می گفت کی ما رو میستونه؟! حالا من باید بگم کی زن من میشه با این داروخونم؟ عرض کردم که علاوه بر هدیه و جشن عروسی نگرفتن، طرف باید یه چیزی هم دستی بهم بده تا قرضام صاف شه. بیخیال... مجردی رو عشقه...



Neda Sharafi to Alireza Maham
چقدر سخت میگیری توووو....
Alireza Maham to Neda sharafi
چی رو سخت می گیرم؟ خود تو حاضری زن یه آدمی مثل من بشی؟!!!
بابا الکی که نیست. زندگی خرج داره...
Neda Sharafi to Alireza Maham
من زن تو نمیشم چون هم دکتری هم قدت بلنده هم رو پیراهنت سس میریزی :دی
روزی دست جنابعالی نیست. خدا میرسونه. کی میگه خانوما غر میزنن؟ دروغ میگه.... ما یه دکتر نق نقوی ناامید اینجا داریم :دی
Alireza Maham to Neda sharafi
ندا حالت خوبه؟ از صبح که از داروخونه اومدم بیرون به جای این که مثل هرروز سوار ماشین شم برم خونه، پیاده راه افتادم تو خیابون و تا خود ظهر راه رفتم! تو عمرم اینقدر جدی درباره ی ازدواج فکر نکرده بودم. من... من نمی دونم چی بگم... به نیما چی بگم؟؟؟؟ مامانم و نازنین هیچی! نیما گفت دو هفته دیگه میاد برای عروسی نوید آره؟ کاش بگم زودتر بیاد. دارم خل میشم. البته اگه بتونه از ترانه جونش دل بکنه....
Neda Sharafi to Alireza Maham

منکه خوبم تو ظاهرا یه چیزیت شده....
هیچی هم نمیخواد به کسی بگی هرکار دلت میخواد بکن.... بعد بگو سخت نمیگیرم.... با دلت زندگی کن همه چی خوب میشه....
ولی دیگه چیپس و پنیر نخور بهت نمیسازه.... دفعه بعدی میای میگی میخوام یکیو به فرزندی قبول کنم....

من عروسی نوید لباس ندارم.... چکار کنم حالا؟




Alireza Maham to Neda sharafi
با دلم؟! دل منو ندیدی احیانا؟ کارش دارم!
جهنم و ضرر! از نازنین که سختتر خرید نمی کنی. هروقت خواستی بگو باهم بریم دنبال لباس.
Neda Sharafi to Alireza Maham
ای خداااا.... من تا هفته پیش آدم شادی بودم ولی از بس این آیه یاس خوند دارم افسردگی میگیرم.
جهنم و ضرر؟ بیا بریم نشونت بدم دکتر...

Alireza Maham to Neda sharafi
چی رو نشونم بدی؟ این که از نازنین بدترم پیدا میشه؟! بیا بیرون دختر! سه ساعت تو اتاق پرو چکار می کنی؟! نکنه یه در دیگه داشته از اون طرف فرار کردی؟!!! بیا بابا من پول لباسه رو میدم نمی خواد فرار کنی :پی




Neda Sharafi to Alireza Maham
رفتم کلاس پیلاتس ثبت نام کردم صبحا ساعت هفت باید برم. بلاخره لباسه اندازه میشهههه.... خیلی خوشگل بود حیف بود بخاطر چار پنج کیلو ناقابل ولش کنم.....
و دفعه آخر بهت اخطار میکنم حق نداری به قد من بخندی.... زرافه...

Alireza Maham to Neda sharafi
من؟ من به قد تو خندیدم؟ بابا توهم زدی پانداکوچولو :دیییی
من هیچ قضاوتی نمی کنم. نذاشتی که ببینم رو تنت. برو کلاس پیلاتس. رژیمم که داری. ولی خواهشاً خودتو تا عروسی هلاک نکن. این لباس نشد یکی دیگه.
Neda Sharafi to Alireza Maham
زرافه.... زرافه.... زرافه....
بعدا میای عروسی میبینی..... فقطططط هم همین لباس.... یکی دیگه نمیخوامممم
عروس رو برداشتم همرام بردم طلا فروشی گفتم ببین من اینقدر پول دارم خودت انتخاب کن.... بنده خدا کلی تعارف کرد ولی آخرش یه گردنبند برداشت.... چه خوبه دیگه نباید نگران باشم آیا خوشش بیاد یا نه.....

Alireza Maham to Neda sharafi
من گردنم به اون درازی نیست ها! فقط جهت یادآوری میگم :دی
لجبازکوچولو درسته من مدام دارم از بی پولی می نالم. ولی باور کن به اندازه ی یه لباس دیگه پول دارم!
آفرین! خوشم اومد. هدیه ی سورپریزی اونم گرانبها دوست ندارم. حالا یه چیز کوچیک آدم میگه خیلی زحمت نکشیده، ولی طلا بخری بعد خوشش نیاد خیلی زور داره.
به نیما گفتم برام کراوات بخره. صرفاً چون حسش نبود برم خرید. سلیقه ی منم می شناسه. نیفته رو دور مسخره بازی خوب خرید می کنه.

Neda Sharafi to Alireza Maham
ناز بشی.... من دارم برادر دوماد میکنم عین خر میدوم بعد تو حالت نمیاد بری کراوات بخری؟؟؟؟
لازم نکرده واسه من لباس بخری.... محض اطلاعتون چهار کیلو لاغر شدم و لباسم تقریبا اندازمه. فقط نمیتونم توش نفس بکشم.
نیما هم دارم براش.... پاشو بیا دیگه.... چی نشستی تو اون آفتابا؟

Alireza Maham to Neda sharafi
جیگر منم دارم داروخونه می زنم ها! خانم دکتر که پاشو انداخته روهم منتظره من دوندگیاشو بکنم ایشون تشریف بیارن رو صندلی گردون بشینن! این چند روز بیشتر از روزی دو سه ساعت نخوابیدم. دارم میمیییییرم
اگه فردا نیام عروسی خیلی بد میشه؟ می دونم نیما شده جنازه ی منم خِرکش می کنه می بره ولی تو ناراحت میشی نیام؟ تو خونه از دست نیما امنیت جانی ندارم. می خوام برم تو داروخونه ی جدید بخوابم!

Neda Sharafi to Alireza Maham
یه دونه ردبول بخور پاشو‌ بیا.... عروسی دیگه خوش میگذره..... بیا که باور کنی لباسم‌اندازه شده..... با تمام دخترای موجود هم برقص که مامانت به من شک نبره :دی
دندونامو جرم گیری کردم. دکتر نامرد گفت هفته دیگه برم پر کنم. اه ه ه
وای خدا هزار جور کار دارم نشستم به ایمیل زدن....

Alireza Maham to Neda sharafi
حتی ردبول هم اینقدر بهم انرژی نداد که تو عروسی از جام تکون بخورم. نیما کلی بهم خندید. تو هم که بعد از سلام و علیک اولی اصلاً در دسترس نبودی که کسی بخواد شکی ببره. لباست عالی شده بود. کلی به سلیقه ی خودم آفرین گفتم :پی
عین خوشحالا برگشتم به نیما میگم لباس ندا واقعاً خوشگله ها!
اونم چنان چشم غره ای رفت که در سی سال گذشته نرفته بود! اگه رفیق قدیمی نبودیم بدون شک از عروسی پرتم می کرد بیرون!
آفرین آفرین دندوناتو درست کن دختر خوب :)


Neda Sharafi to Alireza Maham
چه میکنه یه داروخونه با مردمممم
دارم از خستگی میمیرمممم....گردنمم گرفته.... پاهامم تو اون کفشا داغون شدن.... حالا با اینهمه زحمت بازم مهمونا میگفتن کوچولو چند سالته...
جانمممم؟ بعد دم در من بلند گفتم نازنینننن میخواستی منو بزنی.... جفتتون بیخودی غیرتی بازی درمیارین....
وای خدا دندونپزشکی! از ترس عکسمو نگاه نکردم نفهمم چندتا دندون خراب دارم.

Alireza Maham to Neda sharafi
ایــــــــــــــــــنه! بعله! جات خالی الان نشستم تو داروخونه ی خودم پاهامو انداختم رو هم چایی می خورم. خانم دکترم مثل فرفره دور می چرخه و تمام داروهای تو قفسه ها رو جابجا می کنه! میگه خیلی بد چیدم و هیچ نظمی نداره!
مشکل خودشه. می خواست از اول خودش بیاد بچینه. نیومد منم خسته بودم فقط چپوندم تو قفسه ها.
بهتر! بذار اونم یه کاری بکنه. تا حالا که من همش دویدم.
به چند عدد کارمند نیازمندیم. واقعا دلت نمی خواد تو دارقوزآباد با حقوق بسیار کم مایل به صفر استخدام بشی؟ شرایط اکازیونه ها!

دوستی دات کام (4)


سلام به روی ماه دوستام

اینم یه قسمت دیگه از دوستی دات کام

شعر شد





Neda Sharafi to Alireza Maham


نیما منو نمیارهههه.... میگه میخوام برم با رفیقم بگردیم تو بشین سرجات..... نمیتونی مخشو بزنی؟ کپک زدم تو خونه....
پررو نشی ها.... ولی خدا وکیلی بیرون رفتن با شما دوتا خیلی کیف میده.... نوید اینا که یه بند دارن لاو میترکونن.... دوستای خودمم بیحالن....
علی رضاااااا راضیش کن لطفااااا... آیکون پلک زدن با مژه و‌گوش مخملی....



Alireza Maham to Neda sharafi
جاااان علی رضا؟! گمونم جواب این همه عشوه اینه :دی
حال کردی نفوذ کلام رو؟! حالاچرا تیریپ رژیم برداشتی؟ اینقدر زحمت کشیدم بیای بیرون حالا یعنی چی من فقط سوپ و سالاد می خورم؟ نداشتیما!
بس این نیما چشم غره میره رودررو هم مجبورم ایمیل بزنم! زندگیه داریم؟



Neda Sharafi to Alireza Maham


دیروز کلی پول ویزیت دادم و دیدم لاغر نشدم هیچ.... دو کیلو هم چاق شدم.... همش تقصیر اون پیتزاهه ست.... کورتون هم چاق میکنه البته.... دکتره میخواست کله مو بکنه....
نیما هم از هر طرف میره بهم متلک میزنه.... گمونم براش افت کلاس داشت با خانومایی که یه پرده گوشت بهشونه بره بیرون که منو میپیچوند.... چی گفتی بهش که راضی شد؟ برای آینده میخوام....
وای چقدر دلم دسر میخوادددد




Alireza Maham to Neda sharafi


یه پیتزا دو کیلو؟ تازه برش آخرشم که من خوردم! نه بابا ربطی به پیتزائه نداشت. تقصیر من نیست!
نیما مزخرف میگه ولش کن. باید ورزش کنی همین! به جای دکتر پول بده برو باشگاه.
باهاش مردانه حرف زدم. به کار تو نمیاد :دی
گفتم که بریم بستنی، گفتی نه. البته منم رو همین حساب تعارف زدم :دی وقت نداشتم. ساعت ده شده بود. باید میومدم داروخونه. الانم سه و نیمه گشنم شده. هیچ خوراکی به درد بخوری هم این اطراف پیدا نمیشه. به نظرت چند تا استامینوفن بخورم سیر میشم آیا؟!


Neda Sharafi to Alireza Maham

وایییییی نیما همین الان راجع به ترانه بهم گفت. قراره من کم کم مامانو راضی کنم که سری بعد که اومد کارامونو بکنیم بریم خواستگارییییی.... چقدرم خوشگلهههه.... بیخود نبود دل نمیکند بیاد اینجا.....
او آر اس بخور بهتره :دی


Alireza Maham to Neda sharafi


از صمیم قلب برات آرزوی موفقیت می کنم. چون نیما محاله دل بکنه! بدجوری گلوش گیر کرده. ما که بخیل نیستیم. خوشبخت بشن الهی!
این پیشنهادات تو منو کشته! پاشو بیا داروخونه دوتایی او آر اس بزنیم :دی


Neda Sharafi to Alireza Maham
من یهو امشب بهم الهام شده ادامه تحصیل بدم.
Alireza Maham to Neda sharafi
کابوس شدی. برو بگیر بخواب بچه.



Neda Sharafi to Alireza Maham
میگم من یادم اومده که وقتی هفت سالم بود تو و نیما بهم میگفتین ننر.... چقدرررر هم سرم کلاه گذاشتین بماند....
از دیشب تاحالا که تو و نیما رو باهم دیدم دوباره احساس میکنم همون دوست از خودراضی نیما هستی که به هیج وجه قابل اطمینان نیست.... ببخشیناااا
هنوزم احساس میکنم باید بشینم بخونم برای فوق.... آبان ثبت نامه گمونم

Alireza Maham to Neda sharafi
ای بابا یه کم از اون تاریخ گذشته ها! بگذر از ما! الان من عذرخواهی کنم حله؟!
نیما که برگشت جنوب. اهل ایمیل بازی هم نیست. تو هم که حرف نزنی... هیچی دیگه... هی زندگی... هعیییی...
بخون. منم تشویقت می کنم. شاید اگه فوق بگیری یه شغل مناسب با رشته ات پیدا کنی.

Neda Sharafi to Alireza Maham

ببین این رشته منم بدرد بخوریش در حد آبیاری گیاهان دریاییه.... فوقشم همینه دیگه لابد...
شغلم که هیچ....
میخوام مخ مامانو بزنم بریم مسافرت.... پیشنهاد مامان پسند نداری؟




Alireza Maham to Neda sharafi



ای بابا تکلیفتو با خودت معلوم کن جانم!
نخیر پیشنهاد ندارم. باید برم دیدن نامزد مربوطه. اصلاً حوصله ندارم. نازنین باهاش تو پارک قرار گذاشته. از این خزتر میشه؟ می خواد بچه شو ببره پارک، شوهرش همکاری نمی کنه، قرار شد من برم دنبالش بعدم بریم دنبال دختره و بریم پارک صفاسیتی! (آیکون سبز!)
بهش گفتم از این دختره خوشم نمیاد قشقرقی راه انداخت دیدنی! یکی از دلایلش این بود که فوق لیسانس داره و من قدر نمی دونم! ولی دلیل مهمترش که خلع سلاحم کرد همون مامان جان بود که هنوز امیدواره من یه روزی تغییر عقیده بدم!
بابا ما زن نخوایم کی رو باید ببینیم؟!
مشخصه اعصاب ندارم؟!

Neda Sharafi to Alireza Maham


باشه میرم درس میخونم.
ای بابا عجب گیری افتادی با این نامزد بازیت :)))
ما داشتیم میرفتیم مشهد ولییییی یک عدد خواستگار پیدا کردیم. مامانش مامانمو میشناسه وضع مالی و تحصیلاشم خوبه. تک فرزنده.... تنها ایرادش اینه که دندونپزشکه!
منم قصد ندارم چیزی به نیما بگم :دی البته دارم زیر گوش مامان میخونم واسه نیما زن بگیریم و آیا کسی رو‌پسندیده و کاش یه آدم غریبه جدید باشه.... ولی بازم باید تلافی دیر گفتنشو بکنم.





Alireza Maham to Neda sharafi


آخیش! نازنین و فرزند و نامزد مربوطه را رسوندم و آمدم داروخونه. دارم از خستگی میمیرم بس دنبال این بچه دویدم. بیبی سیتر به این لندهوری دیده بودی؟ نازنین با دخترخانم حسابی رفیق شده و کلی بهشون خوش گذشت. یه بنده خدا هم اون دور و بر بود که با بلال و بستنی و شام ازشون پذیرایی کنه، بچه شم نگه داره که آب تو دلش تکون نخوره!
نامزدی بی خیال... آدم می تونه از دایی بودن استعفا بده؟ من خسته ام...
از من می شنوی همین الان یارو رو ردش کن بره. نامزد داشتن دردسر داره.
پ.ن زنگ زدم به مامان گفتم از دختره خوشم نمیاد. گفت با عجله تصمیم نگیر. بازم فکر کن. نازنین خیلی ازش تعریف کرده!


Neda Sharafi to Alireza Maham
حالا چار روز نبینیش میای غر میزنی دلم تنگ شده داییییی
دو سه بار دیگه به مامانت بگی قبول میکنه.
دلت بسوزه. خواستگارم بلوند هم هست ظاهرا :))))


Alireza Maham to Neda sharafi



ببینم نیما هم بود به همین پررویی بهش می گفتی خواستگارم بلونده؟!!! بابا دستخوش! دخترم دخترای قدیم!
امروز ظهر که از خواب بیدار شدم مامانم با عذاب وجدان میگه حالا واقعاً خوشت نمیاد؟ حیف نیست دختر به این خوبی؟
گفتم من که رو حرف شما حرف نمی زنم. ولی این یکی واقعاً به دلم نیست!
گفت مامان دختره زنگ زده گفته دختر جواب منفی داده!
آخه چرا منو تو معذوریت قرار میدن؟ چرا؟!


Neda Sharafi to Alireza Maham

خوب بلونده چیکار کنم؟ تازه امشب هم با خانواده میان اینجا.... نمیدونم چرا همش تصویر ذهنی که ازش دارم با عینک دندونپزشکی و مته ست.... زنش بشم ینی؟
الان تبریک بگم بهت ینی؟


Alireza Maham to Neda sharafi


زنش بشی؟ نه واسه چی زنش بشی؟ نه این که عاشق دندونپزشکایی!! حالا یه خواستگار رو رد کنی رو دست مامانت نمی مونی جوش نزن.
آره تبریک بگو. حتی حاضرم سورم بدم. ولی خیلی احساس سبکی نمی کنم. یه حس مزاحمی ته دلم میگه حالا مامان با انرژی بیشتری اقدام می کنه و من الان اصلا تو مودش نیستم.
از نیما چه خبر؟ به مامانت نگفتی؟
امروز زنگ زدم بهش جواب تلفنمو نداد. اینم واسه این که دلت خنک شه :دی


Neda Sharafi to Alireza Maham
واقعا فکر کردی میخوام زنش بشم؟
الان تو مهمونخونه نشستن منم منتظرم وقتش بشه چایی ببرم.
خب بلوند هم نیست حتی! انگار تو‌وایتکس خوابوندنش. و سی و‌پنج سالشه!!!
مامان به نیما گفت. ولی اصلا ابراز احساسات نکرد. ترانه اینقدرررر دلشو‌برده؟


Alireza Maham to Neda sharafi



چه می دونم. از دیوونه بازیای تو بعید نیست یهو دل از کف بدی!
اه ه ه همه ی حساب کتابا بهم ریخته اعصاب ندارم. از فردا انبار گردانی داریم. سه چار روز گم می شویم. از انبار گردانی بدم میاد. مغز من گنجایش این همه عدد ندارههههه
رفتم تقاضا دادم برای داروخونه. میگی میشه؟ کاش بتونم مخ نیما رو بزنم باهام شریک شه. البته اگه ترانه خانم داروندارشو به غارت نبرده باشه!

دوستی دات کام (3)

سلام به روی ماه دوستام
این قصه نوشتنش ساده است اما ویرایشش و ثبتش تو وبلاگ که آبی و قرمز درست نمایش داده بشن خیلی وقت می گیره. اینه که فرصت نمی کنم رو دو تا قصه تمرکز کنم. با عذرخواهی ویژه از رها و مهشید عزیزم قصه ی آبی بیکران رو بعد از تموم شدن این قصه ادامه میدم.
فعلاً داشته باشین قسمت بعدی دوستی دات کام را



Neda Sharafi to Alireza Maham


چرا هیچ وقت نمیشینی درست با مامانت حرف بزنی؟ قبول دارم قلبش خرابه و همیشه نگرانته.... ولی خب اینجوری هم که من میدونم با اون سابقه درخشان جنابعالی و اخوی بنده حق هم داره نگران باشه.
والا....




Alireza Maham to Neda sharafi


به خاطر همون گذشته ی درخشانه که اینقدر دست و دلم می لرزه دیگه.

رفتم دخترخانم رو دیدم. یه بسته شکلاتم بردم. نیم ساعت در و دیوارشونو تماشا کردم. نه اون می خواست حرف بزنه نه من. به سلام و احوالپرسی اولیه ختم شد. بعد از نیم ساعت حوصلم سر رفت پا شدم اومدم خونه. گمونم اونم یه نفسی کشید!
برای شام بابا مهمون بود. مامان خسته بود. بردمش تو خیابون گشتی زدیم شام خوردیم. رسوندمش خونه. رفتم داروخونه. عینهو یه پسرنمونه!


Neda Sharafi to Alireza Maham



بارکلا پسر خوب.
من امروز حقوق گرفتم. قرضامو به نیما و قسط لپتاپمو هم دادم. چه حس خوبیه.
از ماه آینده دیگه هیچی قسط ندارم. احساس سبکی میکنم.
میگم من حس میکنم با این نامزدت دو سه جلسه دیگه رفت و آمد کنی به نتایج خیلی مهمی میرسی.... :دی




Alireza Maham to Neda sharafi


والا! پسر به این خوبی زن می خواد چکار؟ بمونم ور دل مامان جان حالشو ببره دیگه!

اصلاً کی حاضره با مردی ازدواج کنه که همیشه شب کاره؟ نازنین همش تهدید می کنه زن که گرفتی دیگه باید داروخونه بزنی و مثل یه آقای معقول صبح و عصر بری سر کار و شبا خونه باشی. فکر می کنه داروخونه زدن در حد آبنبات چوبی خریدن خرج و زحمت داره! منم که پولداررررر...
نتایج خیلی مهم! چی فکر کردی؟ :)))))

فردا نازنین و حمیدرضا و خانواده هاشون نهار میان اینجا. صبح باید از خواب عزیز بزنم برم خرید. فکر کن! اگه من اینقدر پسر خوبی نبودم چی میشد؟! کاش امشب با مامان میوه خریده بودیم. ولی وقت نشد :(



Neda Sharafi to Alireza Maham


چی بگم والا؟‌ با وام و اینا نمیشه؟
خوبه خواهر برادرتن.... اگه غریب بودن چقدر غر میزدی!!!!
نیما که رفیق خودته قصد زن گرفتن نداره.... سال به دوازده ماهم عسلویه ظلّ آفتاب نمیدونم چی خیرات میکنن که نمیاد....
نویدم گمونم دختره رو‌نامزد کرده خیالش راحته نمیبرنش هی میگه عروسی بعدا... بازم نوید با اینکه کوچیکتره امیدم به دوماد شدنش بیشتره
خلاصه اینکه یعنی میشه منم چنین روزیو ببینم داداشام با زن و بچه میان و باید میوه بخرم؟ ممکنه یعنی؟



Alireza Maham to Neda sharafi


شدن که میشه. پیگیرشم هستم. منتها با زن گرفتن جور در نمیاد. یا اقلا چند سال عقب میفته. مگر این که زنم به شدت اهل همکاری و همراهی باشه مثل مامانم که والا تو این دور و زمونه من ندیدم دختری که از جواهر و جشن عروسی و کفش و لباس بگذره یه چیزیم دستی بده به شوهرش که داروخونه بزنه!
جهنم و ضرر! اینم بگم ولی دهنتو باز کردی اول من کتک می خورم بعد تو. نیما هم یه دختر خوشگل جنوبی زیر سر داره. اما هنوز جرأت نکرده صداشو دربیاره. بس که مامانت از وصلت با غریبه ها وحشت داره. خلاصه که نشنیده که نه نخونده بگیر. به روی خودشم نیار که من می دونم و تو!



Neda Sharafi to Alireza Maham
ای نیمای نمک نشناس.... فقط شرح بدبختی بیچارگیاشو میاره واسه من، بعد یه اتفاق خوبیم میفته نمیگه نکنه یه بار من دلم به یه چیزی خوش بشه.... اصلا همه تون همینجورین.... اه....
همینه که جواب منو نمیده.... دفعه بعدی که باهاش حرف زدی ازش خواهش کن بمونه تو همون بیابون وسط نفتا تا ....
اه...


Alireza Maham to Neda sharafi


حرص نخور جانم پوستت چروک میفته میمونی رو دست مامانت!
حالا چرا تر و خشک باهم می سوزونی؟ من که به خاطر دلخوشی تو راز دوستمو فاش کردم!
الان براش آف گذاشتم که مردی و موندی یه زنگ به ندا بزن و حسابی چاق سلامتی بکن. دو دقه بعد آن شده میگه اون وقت تو رو سننه؟!
اعتراف می کنم کم آوردم شدید! بهتره برم با چند تا بسته قرص رنگ به رنگ خودکشی کنم!
Neda Sharafi to Alireza Maham

تو آلو تو‌دهنت خیس نمیخوره؟
بعد این معرفت و رفاقتت فقط واسه نیما کار میکنه؟ صاف رفتی گذاشتی کف دستش که من با خواهرت دوستم؟

Alireza Maham to Neda sharafi
روتو برم! دم غروبه من دارم از بیخوابی و خستگی میمیرم! دیشب علاوه بر مشتری کلی کارم تو داروخونه داشتیم، صبحم که رفتم خرید و بعد خوابم پرید. ظهر تا حالام مهمون داشتیم و الان نشستم با چشمای تا به تا نمی دونم چی تایپ کردم. بابا من خوابم. گیر نده دیگه!


Neda Sharafi to Alireza Maham
جناب آقای علیرضا مهام،
بابت جسارتی که کردم عذرخواهی میکنم و از این پس با ایمیل هایم مزاحم اوقات شریفتان نمیشوم.
راستش را بخواهید از فکر ناراحتی مادران گرام و اخوی بزرگم مو بر تنم راست میشود. 
با تشکر
ندا شرفی
Alireza Maham to Neda sharafi
دهه ندااا!! چرا مزخرف میگی بچه؟!



Neda Sharafi to Alireza Maham
من واقعا عذاب وجدان دارم. اول اینکه اگه نیما بفهمه ناراحت میشه. بعدشم من خیلی بد باهات حرف زدم. شوخی اون شب هم اصلا درست نبود.
نمیدونم.

Alireza Maham to Neda sharafi
عذاب وجدانو بذار دم کوزه آبشو بخور! دست بردار بابا. می خوای الان به نیما بگم؟
گیرم ساعت دو بعدازنصفه شبه! از خواب بپره عسل تر از این ادا اصولای توئه!
اوهو! یه مشتری ریشوی ترسناک اومد. برم جوابشو بدم. اذیت کنی میدم بخورتت ها!

Neda Sharafi to Alireza Maham
ای خداوند مهربان بعد از اون آلرژیای هرروزه این دیگه چی بود؟
فرق سر تا کف پا مو کک کنده.... دیشب رفتم خونه خاله با کتی تو حیاط خوابیدیم با وجود پشه بند اینا اومدن تیکههههه تیکه مون کردن. چشمت روز بد نبینه قبلشم یه مارمولک تو رختخوابا دیدیم قبل ترشم یه گربه میخواست بیاد تو پشه بند....

هیچی تو عطاری تون نداری بدرد من بخوره؟ ساعت پنج و نیم صبحه. بیام داروخونه هستی؟



Alireza Maham to Neda sharafi
قدمتان بر چشم بانو! برات پماد ضدخارش و شربت ضدحساسیت گذاشتم. قرص ترسم داریم که تجویزش با من نیست شرمنده :دی
آشتی دیگه؟


Neda Sharafi to Alireza Maham
من غلط بکنم با کسی قهر کنم دیگهههه....
اگه با کتی اومدم میتونی وانمود کنی منو نمیشناسی. البته خیلی هم سخت نیست چون ککا به صورتمم رحم نکردن :((((((
Alireza Maham to Neda sharafi
نمی خوای که بگی این بلاها به خاطر قهر کردن با من سرت اومده! من اینقدرا هم آدم خوبی نیستم :دی
قیافت وحشتناک شده! چیکار کردی تو؟ اگه بدتر شد آمپول رو بزنی ها! 
کتی هم که طبق معمول فقط نگران زیبایی تو بود! من مرده ی این همه احساساتشم!
Neda Sharafi to Alireza Maham

نه دیگه واقعا اینقدرام خوب نیستی به خود نگیر :دی
عصری قبل از اینکه بیام مطب رفتم آمپوله رو زدم. دکتر هم خدا خیرش بده گفت برو خونه وقتی خوب شدی بیا.... خدایی خیلی ضایع بود جلو مردم هی سر و کله مو بخارونم....
کک شود سبب خیر.... تو به نیما گفتی؟ گفت پس فردا میاد.... هورا.... سه ماهه که نیومده! اگه اون دختر جنوبی رو بگیره گمونم سال تا سالم دیگه سری به ما نمیزنه ؛))))



Alireza Maham to Neda sharafi
هه خیالم راحت شد که خودتی. داشتم شک می کردم. 
چه خوب! حالا اگه با این ضدحساسیتا خوابت برد یه چرتم از قول من بزن که بدجوری خوابم میاد. 
نیما؟ جوابشو نداده بودم. باز پی ام داده که منظورت چی بود؟ گفتم چه می دونم. بس تحویل نمی گیری احوالتو باید از من بپرسن! تازه به ندا هم گفتم سرت به زن جنوبیت گرمه که خواهرت یادت رفته :دی
دیگه می خواست سر به تن من نباشه :)) خلاصه تا نیما بیاد و بره من متواری هستم چون اگه دستش بهم برسه حسابم با کرام الکاتبینه :دی
Neda Sharafi to Alireza Maham

خواب که چه عرض کنم بیهوشششش شدم.
بگو چرا هی احوال پرسی میکنه پس :دی
من واسطه میشم میگم بزور از زیر زبونت کشیدم. تهدیدت کردم و اینا. چون دیگه زیادی بمونه خونه حوصله آدم سر میره
:دی
احساس بدجنسی مزمن میکنم



Alireza Maham to Neda sharafi
این برادره تو داری یا بمب متحرک؟! ساعت یک بعدازظهر غرق در خواب ناز بودم چنان با بالش تو سرم کوبید که هنوز دور سرم ستاره می چرخه ********** اینا!
مامان خانم هرقدر با تو مشکل داره عاشق نیمائه! بی خبر درشو باز کرده بود منم بیدار نکرده بود. یعنی خوشحال شدم در حد تیم ملی! ببین هروقت حوصلت سر رفت خواستی بفرستیش همون جایی که بود منم پایه ام. هر کمکی از دستم برمیومد تعارف نکن جان علی رضا :پی
Neda Sharafi to Alireza Maham
خوب حوصله م سررفت که فرستادمش پی نخود سیاه.... تو هم که کلا هر بلایی سرت بیاد اصولا حقته... دلیل نمیخواد :دی
صدبار حرف ازدواج پیش کشیدم نم پس نمیده.... آخرش میگه نکنه خواستگاری دوست پسری چیزی زیر سر داری؟

Alireza Maham to Neda sharafi

دست شما درد نکنه. یعنی از همین همه لطف تو و نیما من باید برم خودمو سر به نیست کنم. آدم دو تا رفیق مثل شما دو تا داشته باشه دیگه دشمن نمی خواد :اس
الان ساعت هشت و نیمه. به نیما اس ام اس زدم بیا بریم بیرون شام بخوریم. تو هم اگه خواستی می تونی آویزونش بشی. پول شامتم داداش پولدار جنوبیت میده غمت نباشه :دی