ماه نو

داستان دنباله دار

ماه نو

داستان دنباله دار

وارث ناشناس (5)

سلام سلامممم
یه پست خیلی کوچولو داشته باشین تا نمی دونم کِی! هرکار کردم بیشتر بنویسم نشد. فقط سه هفته مونده و دیگه واقعاً نوشتن سخت شده برام. کامنتا رو هم بیشتر با موبایل جواب میدم.
خوش باشین

وقتی بیرون آمدند، سهراب از خوشحالی سر پا بند نبود. هنوز به ماشین نرسیده بودند که گفت: یه بستنی مهمون من!

سایه لبخندی زد و نگاهش کرد. خنده دار بود که پسرعمه اش باشد! سری به تأیید تکان داد و سوار شد. سهراب راه افتاد و کمی بعد جلوی یک بستنی فروشی توقف کرد. هر دو سفارش بستنی میوه ای چند رنگ دادند و نشستند.

سهراب با خوشی گفت: باورم نمیشه. مرحوم صناعی رو زیاد ندیده بودم. ولی همیشه دوستش داشتم. فکر نمی کردم داییم باشه. راسته میگن خون می کِشِه. کاش خودش بهم می گفت و بیشتر قدرشو می دونستم.

سایه غرق فکر قاشقی بستنی خورد و اندیشید: یعنی منم به خاطر نسبت خانوداگی بود که همیشه از سهراب خوشم میومد؟

سهراب با خنده گفت: چیه خانم؟ بستنی میوه ای دوست نداری؟ می خوای یه چیز دیگه بگیرم برات؟

سایه نگاهی به بستنی اش که داشت آب میشد انداخت و به ظرف خالی از بستنی سهراب، سری به نفی تکان داد و گفت: نه نه دوست دارم. داشتم فکر می کردم.

_: به چی؟ به این که زندگی قبل از داشتن یه پسرعمه ی مزاحم چقدر شیرینتر بود؟

سایه خندید و نگاهش کرد. به عمق سبزی چشمهایی که خیلی وقت بود دوستشان داشت.

سهراب سؤالی سری تکان داد و پرسید: چیه؟

سایه سر خم کرد. قاشقی بستنی برداشت و گفت: هیچی.

گوشی سهراب زنگ خورد. از آژانس بود. توضیح داد که خانم صناعی هنوز کار دارد. بعد نگاهی به سایه انداخت و پرسید: بعد از اینجا جای دیگه هم می خواین برین یا برمی گردین خونه؟

سایه به یاد آورد که صبح می خواست برای کارهای فارغ التحصیلیش به دانشگاه برود. انگار قرنی گذشته بود. سری تکان داد و گفت: می خوام برم دانشگاه.

_: پیاده میشین؟

+: نه اگه بتونین بمونین کاری دارم انجام بدم، برمی گردم.

سهراب به صاحب آژانس گفت: هنوز می خوان برن دانشگاه، دو ساعتی دیگه کار دارن.

صاحب آژانس با بدبینی پرسید: خبریه؟

سهراب سری تکان داد و با خونسردی گفت: نه چه خبری؟ چند جا کار داشتن، الانم می خوان برن دانشگاه. بعدش میرم خونه، چهار بعدازظهر میام آژانس.

وقتی قطع کرد سایه با خنده گفت: که هیچ خبری نیست!

_: خبری که به صاحب کار من مربوط باشه، نه نیست.

بالاخره سایه بستنیش را خورد و از جا برخاست. وقتی سهراب دوباره راه افتاد، سایه گفت: خیلی دلم می خواد مامانت و بابام رو آشتی بدم.

_: آره منم خیلی دلم می خواد.

+: راستی چرا فامیل مامانت صناعی نیست؟

_: دشتی فامیل مادرشه. یه بار وقتی بچه بودم اتفاقی فهمیدم فامیلشو عوض کرده. داشت با یکی از همسایه ها که دلش می خواست فامیلشو عوض کنه حرف میزد. می گفت وقت ازدواجش شناسنامشو عوض کرده. منم کنجکاو شدم که فامیلش چی بوده و چرا این کارو کرده، اما فقط بهم گفت چون با پدرش اختلاف داشته، فامیل مادرشو گرفته. دیگه هیچ توضیحی نداد، فامیل قبلیشم نگفت.


نظرات 87 + ارسال نظر
حانیه دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ب.ظ

___@@@@@@___________@@@@@
_______@@@________@@_____@@_______@
________@@___________@@__@@_______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@___________________@@@@@@@
__@@@@@@@@@_________________@@@@@@@
__@@______________________________________@@
_@@_________________@@@@@________________@@
_@@________________@@@@@@_______________@@
_@@@______________@@@@@@______________@@@
__@@@@_____________@@@@____________@@@@
____@@@@@@______________________@@@@@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@_____________@@
________@@@________@@@____________@@
________@@@______@@@__@__________@@
_________@@@_____@@@___@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________________@
____________________@
_____________________@
______________________@
______________________@
______________________@____@@@
____________@@@@___@@__@__@
_____________@____@@_@__@__@
______________@@@____@_@@@
_______________________@
تقدیم به نی نی و مامانش...

متشکرم

حواس پرت یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.karin59.blogfa.com

ما خانم هنوز منتظریم

برگشتم

زینب شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:37 ب.ظ

سلامممم !
حالت خوفه ؟ گل پسری خوبه ؟
قوی شده ؟ حرف چی ؟ حرف می زنه ؟

مرسی که سر زدی بهم !
پروفایلتم که عوض کردی ! چهارتا بچه ! خدا حفظشون کنه . ماشالله .
ایشالا همیشه سالم و سلامت باشید همگی !

سلاممم
خوبیم. ممنون
آره بابا مردی شده واسه خودش
خواهش می کنم
سلامت باشی

maryta شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:41 ب.ظ

واااااااااااای...نینی دنیا اومده...مبارک باشه قدمش

متشکرمممم

سودا جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:51 ب.ظ

سلام شاذه جون....اول از همه نی نی مبارک
بعد هم که رماناتون خیلی خیلی قشنگه
ما هم بسی رمان هایتان را دوست می داریم

سلام عزیزم
خیلی خیلی ممنونم

mirage جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:13 ب.ظ http://sparlus.mihanblog.com/

سلام عزیزِ دل ... من همین الان اومدم وبت و از روی کامنتها خوندم که نی نی جون به دینا اومدههههه
بسی تبریک و شادباش
میومدم وبلاگت اما پست جدید نگذاشته بودی ... من هم فرصت خوندن کامنتهارو نداشتم !
دیگه شرمنده که تبریکمون دیر شد ...
آقا پسرتون چطورن ؟؟؟
دخترهارو تحویل میگیرن ؟؟؟
با دسته گل و شیرینی برسیم خدمتشون ؟؟؟
زودِ زود خوب شو و برگرد مامان خانمی

سلام میراژ جان
متشکرم از لطف و محبتت
پسرجان که فعلا گلاب به روتون جیغ جیش و شیر! در سالهای آتی انشاءالله گزارش تحویلگیریشون رو میدیم خدمتتون
متشکرم عزیزم

بهار پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:19 ب.ظ http://baharswritin.blogsky.com/

سلام شاذه بانو

سلام عزیزم

بهار چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ http://www.bahari-kamiab.blogfa.com

شاذه جونم مبارک باشهههههه
ایشالله با قدمش برات خوشی و موفقیت بیاری عزیزم.
ببخش من دیر اومدم آخه بابا مریض بود و منم امتحانام شروع شده بود.
روی آقا رضا رو هم ببوس عزیزم

خیییلی ممنونم
سلامت باشی
خواهش میکنم
متشکرم

moonshine چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ب.ظ http://sobandkiss.blogfa.com/

سلام شاذه جونی ...قدم کاکل به سرت مبارک ...
ایشالله زیر سایهءمادر پرمهر وهنرمندی مثل تو وپدرش یه انسان بالنده وسلامت بشه ...
برات از ته دل دعا میکنم زودتر این یه ماه رو رد کنی تا بتونی سلامت وسالم تر از قبل پیشمون برگردی ...
منتظرتم شاذه خانمی ...

سلام عزیزم
خیلی ممنونم
نظر لطفته. متشکرم

راز نیاز چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ http://razeeniaz.blogfa.com

مبارک باشه قدم نو رسیده

متشکرم دوست من

مرضیه چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام
خداقوت
قدم نورسیده مبارک
من عاشق داستان هاتونم. البته احساسم به نوشته هاتونن مثل خودشون یه احساس نرم و لطیفه تقریبا همه رو 3 بار خوندم. هر وقت نیاز به آرامش و تمدد اعصاب دارم می رم سروقت شون.
راستی شاذه یعنی چی و کجاییه

همیشه موفق باشی

سلام عزیزم
خیلی ممنون. نظر لطفته
شاذه با تشدید روی ذال عربیه و مونث شاذ به معنی کمیاب
بقیه سوالاتم که خصوصی پرسیدی همینجا جواب میدم. من سی و دو سالمه. کرمان زندگی می کنم و داستانام خیالین. سوژه ها رو از اطراف از همه جا و همه کس جمع آوری می کنم.
سلامت باشی

ارکیده صورتی دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد/سرچشمه فیض سرمدی پیدا شد/در هفدهم ربیع از دخت وهب/ نودسته گل محمدی پیدا شد/
میلاد رییس مکتب؛محمد مصطفی(ص)و رییس مذهب؛صادق آل عبا(ع) بر شما و خانواده محترمتون مبارک شاذه جون

متشکرم. عیدت مبارک

رها دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.2bareeshgh.blogfa.com

چطوری عزیزم! خوبید همگی؟!
کوچولوی نازنازی مون چطوره؟ شب و روز رو که احیانا با هم اشتباه نمی گیره؟!!!

الهی شکر. خوبم
اونم خوبه خدا رو شکر. چرا کاملا اشتباه مبگیره!

مادر سفید برفی دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام خانوم خانوما مبارکا باشه...من فکر کردم اشتباه متوجه شدم بعد دیدم نه درسته ان شاالله منشا خیر و برکت باشه مامان خانوم.... می دونم اولاش بچه داری سخته به خصوص تو که بچه هم داری غیر این کوچولو در هر صورت دعا میکنم زود زود بیای و از خودت خبر بدی بهمون

سلام عزیزم
خیلی متشکرم دوست من

خاتون یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ http://ta-bagh-lele.blogsky.com/

سلااااام شاذه جون

قدم نورسیده مبارک .انشاالله خداوند بچه های گلتونو حفظ کنه و همینطور سایه مامان باباشونو بالای سرشون نگه داره

ببخشید من تاخیر داشتم ...

سلام عزیزم
خیلی متشکرم. سلامت باشید و خوشحال همیشه

سپیده یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ق.ظ http://rahibeghalbesefidam.mihanblog.com

سلااااااااام!
نی نی به دنیا اومده؟؟!!!
اخییییییی
مباااارک باشه!!
ایشالله قدمش خیر باشه واستووووووووووون!!

سلااااام!
بله. بیست روزه
خیلی ممنونم

maryam شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:25 ب.ظ

قدم نورسیده مبارک شاذه جونم

خیلی ممنونم عزیزم

بهار شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ب.ظ http://baharswritin.blogsky.com/

سلام شاذه بانو

خوبی؟ حالت بهتر شده؟
نی نی جان چه طوره،بزرگ شدن؟

سلام عزیزم
خدا رو شکر بهترم
اونم خوبه. بعله فرستادمش دانشگاه

مهتاب جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ

سلام شاذه خانوم
به خدا این سال کنکور فقط به امید داستانای شما زنده ام!
امیدوارم که کوچولوی عزیزتون حالش خوب خوب باشه و خودتون سریعا بهتر شین ... دلم برای نوشته هاتون تنگ شده

سلام عزیزم
نظر لطفته!
سلامت باشی. خیلی ممنون. دعا کن این کوچولو یاد بگیره شبا بخوابه، درد بخیه هامم زودتر خوب بشه بتونم دوباره بنویسم.

مژگان جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ق.ظ

سلاااااااااااااااام شاذه جونم
بهتر شدین ایشالا ؟
نی نی:-@ خوبه ؟

سلااااام عزیزم
بهترم خدا رو شکر. ولی هنوز نشستن برام سخته
اونم خوبه خدا رو شکر

شایا جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ

سلاااام عزیزم. خوووبی؟ من نمیدوننم چی شده بود کامنتت رو ندیده بودم. الان دیدمش!!
قدم آقا رضا مبارک باشه عزیزم. خیلی خیلی خوشحال شدم.
حتما بچه ها هم کلی خوشحالن الان دیگه. داداش کوچولو. ولی زود گذشت ها
خیلی مرسی که بهم خبر دادی. خیلی خوشحالم کردی عزیزم. ایشالا که همیشه سرحال و سلامت باشید.

سلااااام شایاجونم
خوبم. تو خوبی؟
خیلی ممنونم
آره خدا رو شکر خوشحالن
زود؟ نه ولی خدا رو شکر گذشت.
خواهش میکنم گلم. ممنون. خوش باشی

متینا و بهاره پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام خانمی
خوبی ؟ ان شاءالله که سر پا شدی از شر بخیه و عوارض جانبی سزارین راحت شده باشی.وای من که سابقه دوبار دارم تا می فهمم یکی سزارین کرده پشتم می لرزه تو دیگه جای خود داری.

ان شاءالله شازه پسرتون نامدار باشه و در زیر سایه پدر و مادرش به خوشبختی برسه

سلام عزیزم
شکر خدا بهترم ولی هنوز عوارضش هست.
سلامت باشی. متشکرم

souraj پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ق.ظ

سلام شاذه جونم، خوبی خانومی، قدم نورسیده مبارک، ایشالا خوش قدم باشه و خودتم زود زود روبراه بشی، یه بوس خوشمزه واسه من از لپ نی نی نازمون بگیری لطفا، همچنان منتظر و چشم براه نوشته های قشنگتم، میبوسمت

سلام عزیزم
خیلی ممنونم از محبتت
بوس

زهرا777 چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ق.ظ

عزیزم امروز دیدن کامنتت خوشحال کممده ترین اتفاق ممکن بود .... قدم نورسیده نازنینت مبارک ... ایشالا که تولدش دنیایی از خیرو برکت باشه براتون ..روز 26 بود فکر کنم کامنت گذاشتم انگار ثبت نشده ... ولی همش یادت بودم..میدونی که خیلی برام عزیزی

خیلی ممنونم زهراجون
سلامت باشی
متشکرم

حانیه چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام
وااااااااااااااای
نی نی کی به دنیا اومد ؟ من تازه از بین نظرات فهمیدم.
مبارکه
باور کن من بیشتر از همه منتظرش بودم.
ما سور میخوایم یالا ....ما سور میخواییم یالا
یعنی من عاشقشم.
از طرف من یه بوس گندش بکن
ان شاالله زودی خوب بشی بیای.
راستی به دی ماهی خانم بگو حالا منم یه دی ماهی اقا دارم.

سلام
بله. بیست و یک دی به دنیا امد
خییییلی ممنونم گلم

سلامت باشی
آره

آذرخش دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ب.ظ

سلام عزیزم
خوشحالم بسلامتی فارغ شدی و هردوتون صحیح و سالم هستین. ایشالا سالیان سال عمر با عزت در کنار شما و خانواده داشته باشه.

سلام دوست من
متشکرم. سلامت باشی

مریم پاییزی دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:41 ب.ظ

الان اینجا تاییدیه ؟

سی سینیوریتا

نازلی دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ب.ظ http://nazligolestan.blogsky.com

سلام شاذه جونم....
بی نهایت تبریک....
ایشالا که همیشه تن خودت و کوچولوت سلامت باشه....سایه تو هم بالای سرش:)

سلام عزیزم
خیلی متشکرم
سلامت باشی :)

مینا یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:46 ب.ظ

سلام خوبی خانم
تبریک میگم بالاخره آقا رضا اومد
عکسشو میذاری ببینیم
من که میمرم واسه نی نی!

سلام
خوبم. تو خوبی؟
متشکرم
نه. معذرت می خوام

الناز یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام عزیزم قدم نو رسیده مبارک باشه و همیشه سلامت و دل خوش خودتونو رضا جون داشته باشید
راستی این جیگر طلا چند کیلو بود؟

سلام گلم
خیلی ممنونم. سلامت باشی
سه کیلو

مینا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام مبارکه
پس این آقا رضا بالاخره اومد
کاشکی عکسشو بزاری ببینیم!
وای من میمرم واسه نوزاد!

سلام
ممنون
لطف داری
شرمنده. عکس نمی ذارم

نونا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:20 ب.ظ

سلام شاذه جون!

قدم نورسیده مبارک!
انشالا در پناه صاحب اسمش زیر سایه مامان باباش بزرگ بشه گل پسرت!!
خودتم زود زود دوره نقاهت و بگذرونی و باز سر حال و قبراق به رتق و فتق امور بپردازی مادر!!!!

دوتایی تون و می بوسم عزیزم!

سلام عزیزم!

متشکرم
خیلی ممنونم گلم

زهرا(Z.BITA) شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام
قدم نورسیده مبارک
ایشالا نامدار باشه
و زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه

سلام

متشکرم
سلامت باشی

سمانه شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ب.ظ http://sana.photoblog.ir/

قدم نو رسیده مبارک شاذه جان ایشاله دامادش کنی

خیلی ممنونم دوست من

کیانادخترشهریوری جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ

قدم نورسیده مبارک شاذه جونم

خیلی ممنونم کیانا جون

لبخند بانو جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ب.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

خواهری یه تبریک کوچولو تو وبم
ببخشید دیگه بیشتر از این از دستم بر نمیاد

مرسی از محبتت

لی لا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 ب.ظ http://halogen1983.blogfa.com/

سلاملیکم مادر خانومی..مبارک باشه، پس نی نی تون به دنیا اومد...هم ماهی من
امشب بعده مدتها یه وقت قرضی گیرم اومد، اومدم بپرسم نی نی بدنیا اومد؟ که دیدم بــــــــــــــــع تبریکا براهه!
برای خودت و نی نی آرزوی تندرستی میکنم عزیزم

سلام لی لا گلی
خیلی ممنون. بله
خیلی متشکرم. سلامت باشی

نفس پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ب.ظ

سلام شاذه بانوی عزیز

مبارک باشه قدم نو رسیده
از صمیم قلب آروزی سلامتی و سعادت برای همه فرزندانتون دارم

امیدوارم هر چه زودتر خودتونم سرحال شید

منو هم دعا کنید (یادتون بودم)

سلام دوست من
خیلی ممنونم
سلامت باشی

ترمه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ

سلاااااااااام
من امروز از نینا شنیدمممم!!!
قدم نو رسیده مبارک باشههههههههههههههههههههههههههه !! انشاالله سال های سال زیر سایه ی مادر و پدرش سربلند زندگی کنه و موفق باشه :)
بچه های گلتون رو از طرف من ببوسییییین
منتظر داستانای قشنگتونم هستماااا

سلاااااام

خییییییلی ممنونم

دی ماهـ.ـی خـ.ـانـ.ـوم پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:57 ق.ظ http://deymahi.mihanblog.com

عزییییییییییییییییز دلم مبارکت باشه قدم نورسیده ی شیرینتتتتتتتت
خدایا انقدر ذوق زدم که نمیدونم چی بگم ..
خیلی خوشحالم و از صمیم قلب امیدوارم یه فرزند صالح دیگه زیر سایه تو و پدرش به جمعتون اضافه شده باشه..
ایشالا که زودی خوب بشی و بیای عزیز دلم

ممنوووووووووووووونم ماهیییی گلممممم
خیلی لطف داری

مریم چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ب.ظ

سلام شاذه بانوی عزیزم
خانومی قدم نورسیده مبارک، الهی که همیشه سلامت باشه در پناه خداوند و زیر سایه پدر و مادرش، الهی که نامدار باشه و سربلند
عزیزم انشاالله که خودتم همیشه تندرست و شاد و بانشاط باشی

سلام مریم جان
خیلی ممنونم از محبتت
سلامت باشی

یلدا چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ http://yaldapaeez.blogsky.com/

مبارکه شاذه جان
ایشالا که نامدار باشه این آقا رضای گل گلاب .
خودت خوبی عزیزم ؟

خیلی ممنونم عزیزم
خوب میشم. فعلا که از زیر سزارین درامده و هنوز زخم و درد و خراب.

حسنا بانو چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:03 ب.ظ

تبریک میگم مادرشدنتو

متشکرم دوست من

زینب سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ب.ظ

پس اسم این گل پسر ناز رضاست !
عزیزم ! ایشالا عمر طولانی و پر برکتی داشته باشه و باعث افتخار و شادیت بشه !

پس خیلی دیر نفهمیدم ! آخیییش ! داشتم می رفتم بهاری رو بزنمش ! می خواستم بگم چرا به من نگفتی !

ایشالا که زود زود سر پا می شی . خیلی خیلی مراقب خودت باش .
می بوسمت عزیز دلم .

بله. خیلی ممنون
انشاءالله
نه نزنش گناه داره!
خیلی ممنونم
بووووس

نرگس سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:01 ب.ظ

هوراااااااا نینیمون دنیا اومده!!
مبارک باشه خاله جون. انشالله زنده و سلامت باشه.
مامان مهربونش هم سالم و قوی باشه
مواظب خودت و نینی باش خاله جونم.
خیلی خوشحال شدم که هردو سالمین
اسمشو چی گذاشتین؟


خیلی ممنونم عزیزم

شب شهادت حضرت امام رضا علیه السلام به دنیا امد و اسمشو رضا گذاشتیم.

مژگان سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:59 ب.ظ

سلاااااااااااااااااام
یه عالمه تبریک برا نی نی کوچولو
خوبین به سلامتی ؟
رضا کوشولو خوبه
ایشالا که قدمش خیر باشه براتون

سلااااااام
خییییلی متشکرم
خوب میشم انشاءالله. الان که خیلی درد دارم و بیحالم.
اونم شکر خدا بد نیست
سلامت باشی

بهاره سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

شاذه جانم سلام
خوبی عزیزم؟
دوستم قدم نورسیده مبارک باشه ایشالا ببخشید من اینقدر بدم که نفهمیدم بسلامتی فارغ شدی
ایشالا این گل پسرت هم با خودش براتون خیر و برکت و نیکی را به همراه آورده باشه
مواظب خودت باش عزیزم... میبوسمت

سلام بهاره جان
ممنونم
خیلی ممنونم
نه بابا چرا عذرخواهی می کنی؟ من تازه دیشب تونستم با موبایل بیام نت و خبر بدم.
خیلی ممنونم. انشاءالله دختر عزیز تو هم بسلامت و دل خوش به دنیا بیاد

بوس

زینب سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ

اواه !
من هی میام وبت برای اینکه اذیت نشی پست نمی ذارم !
اونوقت الان باید بفهمم پسر کوچولو به دنیا اومده ؟

خوفه ؟ خوشگله ؟ عزیز دلم !

چرا من دیر فهمیدم ؟ سه هفتا میشه بیست و یک ... با شیش که جمعش کنی میشه 27 -28 دی !
چرا با اعداد ارقام من جور درنمیاد ؟

امیدوارم هم خودت هم این آقا کوچولو حالتون خوب باشه . درضمن زودم سرحال بشی تا بتونی بهتر به این جوجوه برسی !

ببخشیدددد من دیر فهمیدم . عذر می خوام .
درگیر امتحانا شدن همینه .

همه خودتو و هم پسر گلتو می بوسم .
قربانت زی زی

چرا نگرانی عزیزم؟ من تازه دیشب تونستم نگاهی به کامنتام بندازم و جواب بدم، اونم با موبایل! خیلی زود هم میفهمیدی میشد دیشب!
خدا رو شکر خوبه. مادر بچه هم که خوشگلی رو تشخیص نمیده. هرچی هست دوسش داره.
خب قرار دکتر همون بیست و هفت، بیست و هشت بود، ولی رضاکوچولو عجله کرد.
خیلی ممنون. دعا کن. الان که خیلی ضعیف و بیحالم.
اینقدر عذرخواهی نکن! از کجا باید میفهمیدی؟! علم غیب داری؟!
ممنونم گلم

sokout سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ

سلام
تبریک تبریک
چشمت روشن خوبی؟
پسرت خوبه؟
ایشالا که به سرعت سرپابشی

سلام
متشکرمممم
خیلی ممنون. شکر خدا پسرک خوبه. کمی ضعیف و بد ادا. منم که درد دارم. ولی بازم خدا رو شکر
ممنون. سلامت باشی

لبخند بانو سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ق.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

سلام شاذه جون
قدم نو رسیده مبارک باشه...پسر کوچولوت و خدا حفظش کنه همینطور بقیه فرزندانتو
ایشالا که همیشه سالم و سلامت باشید...زودی بیا از خودت خبر بده که با اومدنت خوشحالم می کنی

سلام عزیزم
خیلی ممنونم. سلامت باشی
خوبم. فقط خیلی درد دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد