ماه نو

داستان دنباله دار

ماه نو

داستان دنباله دار

معرفی کتاب + بازی

سلاممممم

خوبین؟ با یه پست وسط هفته اومدم. چون ربطی به قصه نداشت، گفتم جدا بذارم.

اول اولش که اعیاد شعبانیه پیشاپیش بسیار مبارک باشه براتون 


بعدم این روزا کتاب ملیونر زاغه نشین نوشته ی ویکاس سوارپ رو خوندم. شاید خیلیا خونده باشن یا فیلمشو دیده باشن. این کتاب کلی جایزه گرفته. فیلمشم هشت تا اسکار گرفته. ولی طبق معمول به نظر منتقدان کتابش از فیلمش جالبتره. منم که مشخصه کلاً کتاب دوست دارم و اصلاً دنبال فیلمش نگشتم.

کتاب من ترجمه ی مهدی غبرائی و مصطفی اسلامیه است که بسیار ترجمه ی روون و خوبی بود. 

خلاصه ی داستان اینه: رام محمد توماس که پسر هجده ساله ی یتیم فقیرو درس نخوانده ایست، در یک مسابقه ی تلویزیونی به هر دوازده سؤال پاسخ صحیح میده و یک میلیارد روپیه برنده میشه.

چطور ممکنه؟ آیا تقلّب کرده؟

خودش می گوید فقط شانس آورده.

و برای توضیح این که هر جواب را کی و کجا یاد گرفته، مجبور میشه که تمام زندگیش را برای وکیلش تعریف کند.


داستان به طرز غریبی دردناکه. روایت از زندگی زیر خط فقر هندیهایی که به معنای واقعی هیچ ندارن.

ولی بسیار شیرین و منسجم روایت شده و سعی نکرده بی دلیل اشک خواننده رو دربیاره. من که واقعاً تا نخوندم زمین نذاشتم! یه شب تا صبح طول کشید.

کتاب 348 صفحه است. انتشارات کتابسرای نیک. چاپ 1388 و قیمت هفت هزار تومن.

البته هرکسی سلیقه ای داره. امیدوارم اگر خریدین از خوندنش لذت ببرین.


و اما بازی... چند جا دیدم خوشم اومد. سوسک سیاه و مادر بچه ها هم بازی کردن دیگه تصمیم جدی گرفتم منم بازی کنم. شما هم بازی کنین. جالبه! می تونین شخصیت بنده رو از روی عکس دسکتاپم تفسیر کنین! عکس دسکتاپ اینجاست. از آنجایی که بنده خیلی باسواد میباشم هرچی کشتی گرفتم نتونستم مثل دوستان عکس رو این وسط راست و ریست کنم و بذارم. خلاصه روش کلیک کنین باز بشه. این عکس رو تو نت پیدا کردم و به خودم گفتم این عکس منه وقتی یه روزی به سلامتی اینقدر لاغر شدم

بگو الهی آمین! همچین از ته دل!


خوشحال باشین و سلامت. انشاالله شنبه با قسمت بعدی قصه میام. دارم می نویسم.


بعداً نوشت: چرا گودر با من قهر کرده آیا؟ هیچ جا آپ کردن منو نشون نمیده.

بعدتر بعداً نوشت: رو فال حافظ تو لینکای روزانه کلیک کردین؟ اسپیکرتون رو روشن کنین اینقدر قشنگ شعر می خونه براتون!


نظرات 27 + ارسال نظر
nici پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ

دوستت دارم

خیلی لطف داری

نگین سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

این گودری که گفتید رو یکی دیگه از دوستام هم این مشکل رو داشت البته اون میهن بلاگ بود
اوم میخوام شخصیتتون رو حدس بزنم!از رو عکس دسکتاپ
به نظرم یه خانوم آروم + خیلی دانا هستید و یه مامان خوب و کدبانو

آره... نمی دونم چی شده...

وای خدا!!! نظر لطفته! حالا به این خوبیام نیستم

نرگس یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ http://khate-akhar.blogfa.com

این مائده و فواد هم با دست پس می زنن با پا پیش می کشن مگه این فواد قرار نبود بره توی اون خونه بشینه به درس خوندن؟ شد کمک آشپز
عکس دسکتاپ هم به نظرم اینجوری میای شما که دوست داری یه ساعت خلوت توی روز بیشتر آخر شبا تمام وسایل راحتید رو محیا کنی بشینی یه ساعتی مال خودت باشی با هر چی که دلت میکشه حال کنی قانون و کار و دردسر تعطیل

آره. نمی خوان راست و حسینی اعتراف کنن
همینو بگو! دلش که نمیاد آشپز خوشگلشو ول کنه بره درس بخونه!

آی گفتی!!! حالی میده این ساعت آخر شب و نت و قهوه و وب گردی

خاله سوسکه شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام شاذه جون
عکس جالبیه
ولی من قبول ندارم که بشه از روی بگراند کسی شخصیتش را تشخیص داد ، البته تا حدودی شاید ولی کلاً نه!
مثلا بگراند من ، یه گربس که روی یه گیتار لم داده و خوابیده ، رنگشم قهوه ای کمی پرنگه !
حالا مثلا می شه گفت من به موسیقی علاقه دارم یا از حیوانات خوشم میاد یا انسان درون گرا و آرومی هستم یا ... که همش غلطه ، چون من فقط ازش خوشم میاد فقط همین ! شاید به خاطر تضادش با روحیاتم!!!

سلام عزیزم
متشکرم

تشخیص صد در صد که قطعاً نه...

چه جالب! چقدر انعطاف پذیر هستی که از عکسی که خلاف عادات و سلیقه هاته خوشت میاد! من خیلی برام مهمه که عکس بک گراندم تداعی کننده ی حسم باشه!

دختر پایتخت شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ

وای ببخشید خودمو معرفی نکردم البته دیگه احتیاجی نیست اسممو بگم خودتون درست شناختین

خواهش می کنم
خوشحالم که هستی و میای... دلم می خواست بیشتر در ارتباط باشیم

خاتون شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ

من فیلمشو دیدم خیلی خوشم اومد .اسکار نوش جونش .

اون عکس یک خلوت بدون دغدغه رو تداعی می کنه . به امید آنروز !

فالم باز کردم میدونین چی اومد ؟ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ....

خوب قصه کو حالا ؟

چه خوب! دارم وسوسه میشم منم ببینمش!

الهی آمین!

آخ آخ آخ.... آی گفتییییییین... وقت است که باز آیی... وقت است...

دارم می نویسم. اگه بدونین. پسرک مثل زنبور بیخ گوشم وزوزو می کنه که کی نوبت من میشه؟؟ حواس نمیذاره. می خوام یه کم طولانی بشه. میام الان.

بامداد شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام سلام
چه بگراند قشنگییییی

سلام سلام

متشکرم بامداد جان

رها شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ق.ظ http://2bareeshgh.blogfa.com

سلام!
آره به نظر می رسه کتاب قشنگی باشه . خودم یه کتابی خونده بودم پسر روزنامه فروش اونم خیلی جالب بود .
چه بازی جالبی . منم دارم وسوسه می شم هاااا
راستش زیاد میونم با گوگل ریدر خوب نیست ولی بعد خوندن این پست رفتم سراغش . خیلی هم خوب نشونت می ده . وسط هفته هم به وبت سر می زدم .این هفته نشد دیگه!!!!!

شاذه جونی ؟!!!!! میشه یادم بدین چطور می شه لینکای به روز شده بالا میان ؟

سلام!
من خوشم اومد. آره اونم یه زمانی خوندم. الان یادم نیست چی بود. فقط یادمه خوشم اومده بود. هزار سال پیش بود! (یعنی مثلا بیست سال پیش!)

خوبه خوبه! حتماً بازی کن رها جونم!

منم زیاد کاری باهاش ندارم. معمولا از تو وب خودم سر می زنم به آپ شده ها که بتونم کامنت بذارم.

دو هفته نشون نداد. این بار نشون داد بالاخره.

تو همون گوگل ریدر برای لینکا یه پوشه ی شخصی درست می کنی و بعد برای پوشه ی شخصیت تقاضای کد می کنی. کد رو میذاری تو وبلاگت.
این کد گذاریهاشو خوب بلد نیستم. دوستم برام درست کرده. ولی می تونی چگونه لینکهایمان را گوگل ریدری کنیم را سرچ کنی و توضیحات خوبی پیدا کنی.

فا جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ

میگم کاش توضیحات آبی پست هفت رو میذاشتین تو پروفایلتون این کنار که دیگه همیشه معلوم باشه. هوم؟

ها فکر خوبیه! میذارم انشاالله. ممنون

نگار جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ب.ظ http://negar.bloghaa.com

من عکس ِ دسکتاپم عکس خودمه :)) چه تفسیری میشه کرد جز خودشیفتگی آیا ؟
لازمه منم بازی کنم ؟ :دی

عکسه کاملا حس ِ آرامش رو میرسونه . به نظر منم بهت میخوره .. یه بعد از ظهر ِ آروم .... :) :*

وای خدا چه خودشیفته!!

بله بله البته

متشکرم عزیزم :*

دختر پایتخت جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ

من نمیتونم شخصیتتون رو حدس بزنم چون از بچگی میشناسمتون؛میتونم بگم عکستون به شخصیت و خلق خوتون خیلی نزدیکه:-**

هان؟ :-0 ! تو کی هستی؟ نوه عمه جانم مثلاً؟!!
:-********

سوری پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

آری خیلی شبیهه!

جالبه!

سما پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ

نظرت خیلی آرومم کرد شاذه عزیزم. مرسیییییییییییی بوووووووووووووووووووووووووووس

خوشحالم که بهتری عزیزممممم
بوووووووووووووووووووووووووووس

سحر پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ http://lovelovewe.blogfa.com

عکست دسکتاپت .خیلی قشنگه.
خیلییییییییی جالبه میدونی چرا؟؟؟
اخه عکس بک گراند کامپیوتر من هم همینه
خیلی دوستش دارم

متشکرم!
وای خدا!!! چه جالب! من شاید چهار ساعت تو نت گشتم تا حس و حالی که می خواستم تو این عکس پیدا کردم و گذاشتمش! چقدر خط فکری ما تقارن داره! اسم قبلی وبلاگتم که اسم واقعی من بود!

آزاده پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ق.ظ

سلام شاذه جونم به خدا شما نبودی منظور نوشتم، حالا براتون آدرس وبلاگ جدیدم رو می فرستم...

سلام عزییییزم
خیلی متشکرم

شایا چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ

از روی فیلمش میشه حدس زد که کتابش باید خیلی قشنگ باشه. من که وقتی فیلمش رو دیدم همینجوری از نصفه به بعدش داشتم اشک میریختم! تهش هم که تموم شد نشستم و حدود نیم ساعت فقط زار زار گریه کردم! یکی از قشنگترین فیلمهایی بود که دیدم واقعا.
عکست دسکتاپت هم خیلی قشنگه. واقعا همیشه اینجوری میشینی؟ :دی

جدی؟ یعنی بگردم فیلمشو پیدا کنم؟!! کتابش عالی بود! خیلی دوست داشتم.

متشکرم بله وقتی دارم رو نوشته ام فکر می کنم یا کتاب می خونم اینجوری میشینم

سوری چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

من فیلمشو تیکه تیکه دیدم ولی همینقدرشم به نظرم قشنگ بود.بدم نمیاد کتابشم بخونم.
اینو باید یکی بگه که شناختی ازت نداره!

جدی؟ پس ببینم اگه پیدا کردم. تو صف باش. بهت میدم :)

خب حالا عکسش به شناختی که ازم داری می خوره؟

مادر بچا چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://maleke.blogsky.com/

سلام خوبی؟ کامنت گذاشته بودم نیومد ؟

سلام.
خوبم. تو خوبی؟
نه سیو نشده ظاهراً...

آبانِ آذر چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://abanazar1388.blogfa.com

سلام..احوال شما؟
خوبی؟
آره! گودر دو سه تا پست آخری رو نشون نداد
فیدت مشکل پیدا کرده!! البته من نمیدونم چه جوری درست میشه

به سلام!
الحمدالله خوبم. تو خوبی آبان جان؟

که اینطور. منم نمی دونم. امیدوارم از این به بعد باهام راه بیاد!

بهاره سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:51 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سکوت و آرامش رو دوست داری... دوست داری وقتی رو که به خودت اختصاص دادی واقعا مال خودت باشه و کسی کاری به کارت نداشته باشه... زمان استراحتت باید قبلش کارهاتو انجام بدی و بعد بری استراحت کنی... بیش از هر چیز طالب سکوت و آرامشی.
فکر کنم از وسایل چوبی (اونم رنگ روشنش) خوشت میاد زیاد... درسته که زیبایی ملاکه ولی تو سادگی و راحتی رو ترجیح میدی به همه چیز.
دوستم دیگه هرچی روانشناسی بلد بودم رو کردم برات ... ببخش اگه غلط غلوط بود

خیلی!...
کی بدش میاد؟ :)
بله ... نمی تونم وقت استراحت نگران کارام باشم. بدو بدو به همه می رسم بعد میشینم پای کامپیوتر یا کتاب...
وسایل چوبی روشن رو ترجیح میدم... و البته سادگی و راحتی همیشه برام در اولویت بوده. در واقع خیلی برام مهمه که هر چی که استفاده می کنم میخواد لباس باشه، وسیله باشه یا حتی عکس دسکتاپم، بهم حس خوبی القاء کنه. خب همیشه هم که دنیا به مراد آدم نمی چرخه. ولی حداقل تو نت اینقدر عکس هست که بعد از سه چهار ساعت گشتن بتونم یه عکس با حس و حالی که می خوام پیدا کنم و بذارم بک گراند!

خیلی هم خوب بود دوست جونم

antonio سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ

سلام عید شما هم مبارک
یه خانوم گرتالی :دی
نه نزنین رفتم رفتم ......
ریلکس فالگیر قهوه خور ! اینترنت باز وبلاگ نویس و با آرامش !
و و و . درست گفتم ؟

سلام
عید شما هم همطو!
وایسا بزنمت! البته چوب خدا صدا نداره. امشب به خاله کوچیکت گفتم گرتالی! حالا تو به من میگی!
با اینحال خیلی بیجا می کنی! من به زوووور میشه گفت 44 کیلوام حالا یه بیست کیلو اینور اونور که قابلی نداره!

ریلکس؟؟؟؟ الهی یه امید تو! کاش بشم.
فالگیرم که همش حرف مفته. خیلی وقته که چیز بدرد بخوری نمی بینم
قهوه خیلی دوست دارم
اینترنت باز و وبلاگنویس بله، ولی آرامش برمیگرده به همون امیدش نه واقعیتش...

سما سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

راستش فکر میکردم عکس روی دسکتاپت شاد و شنگول تر از این حرفا باشه شاذه جون! این عکس به نظرم تو رو یه آدم درونگرا و متفکر نشون میده که کمتر حرف میزنه و بیشتر فکر میکنه! یه آدم تنهایی طلب شاید!!!! خب برداشت من از شخصیت واقعی تو یکمی متفاوت از ایناییه که گفتم ولی عکس روی دسکتاپت اینارو بهم القا میکنه!

قدیما شادتر بود... یه عکس مال یه سایت کودکانه که پر از گلهای صورتی و آبی و زرد بود. ولی الان آرامش برام مهمتره.
کم حرف نیستم. ولی حتماً ساعتی از روز دوست دارم تنها باشم با کامپیوتر یا کتاب و فنجون قهوه و گوشه ی دنجم به اصطلاح...
تو قصه هام یه مدت خیلی غم زیاد شد. حالا دارم سعی می کنم که کمش کنم و دوباره با افکار منفی مبارزه کنم. مخصوصا این قصه که تا تونستم بهش رنگ و شادی اضافه کردم. من می دونم که با تمام وجودم باید برای شادی بجنگم که غم غالب نشه. الانم غمگین نیستم خدا رو شکر. ولی شور و هیجانم از دو سه سال پیش خیلی کمتر شده. بفهمی نفهمی پیر شدم مادر...

لبخند سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ق.ظ http://myhome.loxblog.com

سلااااااااام شاذه جونم
مرسی از پست وسط هفته ات!!

من فیلمش و دیدم... واقعا جالب بود و البته با معنی!
ممنون که اطلاع دادی، نمی دونستم کتابش هم هس!

و اما بازی...

عکس والپیپر دسکتاپت خیلی با مزه اس!
بهم حس خوبی میده!!.. نشستن روی یه صندلی راحت!، با یه نوشیدنی تو دست! روبروی کامپیوتر!! غرق شدن تو کاری که بهش علاقه داری! با کلی آرامش و وقت!!

پس یعنی شخصیت با مزه ای داری!!
و همین طور، به استفاده از کامپیوتر و اینترنت تو محیطی سرشار از آرامش به همراه نوشیدنی! و غرق شدن تو کاری که دوسش داری! علاقه داری!!!

چطور بود!!؟!!

سلااااااااام عزیزم

خواهش می کنم گلم

فیلمش از روی کتابش ساخته شده.

خیلی تفسیر قشنگی بود و واقعاً بهم می خورد. متشکرم عزیزم

مادر سفید برفی سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ق.ظ

چقدر این فواده ناقلا شده .نفس منم بند اومد چه برسه به مائده بینوا...شیطون فقط لج می کرده آب باشه شناگر خوبیه ها..دیروز اومدم کامنت بذارم اینترنتم قطع شد و دیگه هم برنگشت تا امروز...آخی چه عکسی.....منو یاد پارسالک انداخت که غریب بودم و تنها

آره!! شنا که خوب بلده فقط با منیرخانم لجه

متشکرم عزیزم. عوضش حالا یه عالمه دوست داری اینجا

فا دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

عکسه شبیه بعد از ظهر جمعه ست
و دسکتاپ پر کامپیوتری که دایی جان سهمی درش دارن

:) ها یه جوری بیخیالی و آرامش داره خوشم میاد

بله بله

می تی دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://miti.persianblog.ir

چه خفن ناکهعکس دسکتاپتون:)
این میلیونر زاغه نشین فیلمشو دیدم.... اما حتما کتابش باید قشنگتر باشه..

متشکرات

واقعا عالی بود کتابش. فیلمش نمی دونم. ندیدم.

یلدا دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ http://yaldapaeez.blogsky.com/

سلام شاذه جون
خوندم این قسمت و هم خیلی قشنگ بود مثل همیشه چقدر رون و ملموس شخصیت این پسر شیطون
تو سفر چند تایی کتاب خریدم و حالا باید بشینم به خوندنشون

سلام عزیزم
خیلی ممنونم از لطفت :)

چه خوب! هرکدوم جالب بود معرفی کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد