ماه نو

داستان دنباله دار

ماه نو

داستان دنباله دار

نوشتن

از صبح تا حالا یکی دو تا از قصه هامو خوندم. یعنی اینا رو من نوشته بودم؟ یعنی می تونم بازم بنویسم؟ به همون روونی؟ نمی گم بدون ایراد بود. نه برعکس سر تا پاشونم ایراد داشت. اما ساده و روون بودن. می خوام بنویسم. خیلی دلم می خواد.

نظرات 5 + ارسال نظر
سحربانو چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ق.ظ

آره عزیزم
مرغش پخته بود:)

مرسی :)

نینا سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://rooze-roshan.persianblog.ir

سلام علیکم

اخ جوووووووووون قصه

اونم قصه ای که من میمیرم براش :دی

من کاملا با نوشتنش موافقم :دی

حتما این کارو بکنین

راستی شما را لینکیدم

گذاشتم تان اون وسطا :دییییی

:***************

و علیکم السلام!

نه نمیر حیفه!

مرسییییی

:**************

پرنیان سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:56 ب.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

بنویسسسسسسس..من دلم واسه داستانات خیلی تنگ شده :(

مرسییییییییی. سعی خودمو می کنم

اورانوس سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:22 ب.ظ http://midnight-o.blogsky.com

آره خودتون نوشتین من یادمه :دی
بسم الله بگین و شروع کنین

جدی؟ چه خوب :))

بسم اله الرحمن الرحیم!
کامنتا رو جواب می دم میرم ببینم چی میشه

بلوط سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ

با اجازه من لینکتون کردم.
اگه دوست ندارین بگین تا پاکش کنم:)

خواهش می کنم خانم. نه بابا دیگه سری نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد